موضوع: "انقلاب اسلامی"

ایام الله در قرآن

ایام الله در قرآن

ایّام اللّه در قرآن

بنا به توصیه قرآن به حضرت ابراهیم علیه السلام «… أنْ أَخْرجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّور وَ ذَکِّرْهُمْ بأَیّامِ اللّه» [۱] باید ایّام بزرگ و تاریخی و سرنوشت ساز گذشته را همواره به خاطر آورد که باعث رهایی از ظلمات به سوی روشنی و نور است.
به مصداق آیه شریفه «قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذیْنَ لا یَرْجُونَ أیّامَ اللّه» [2] باید در انتظار روزهای امیدبخش آینده به سر بریم، و همواره نورِ امید به آینده را در دل روشن نگه داریم. و باز باید این سنّت لایتغیَّر خدا را به خاطر بسپاریم که روزهای تلخ وشیرین و سرنوشت نیک وبد در بین اقوام و ملل، در گردش است. و هر قوم و ملتی روزهای نامیمون و میمون را خواهد دید «و تِلْکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ» [3] خوشبختی و بدبختی به نسبت و بر اساس حق و عدالت در بین مردم در گردش است. و چنین نیست که مردمِ بدبخت، همواره بدبخت، و مردم خوشبخت، همواره خوشبخت باشند. و این مردم هستند که با سعی و کوشش خود روزگار خود را نیک یا بد می‌کنند، و تا در مردم، تحوّلی و تحرکّی پیدا نشود، خداوند سرنوشت آنان را تغییر نمی دهد «إنَ اللّه لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأَنْفُسِهِمْ» [4] «ذالِکَ بِأنَ اللّه لَمْ یَکُ مُغَیِّرا نِعْمَةً أنْعَمَها عَلی قوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنْفُسِهِم» [5] .
ظاهرا معنای صحیح تذکار «ایّام اللّه»، آن است که انسان به چگونگی و خصوصیّت آن ایام پی ببرد، و به جستجو از علل حوادث و ارزیابی ثمرات و خطرات آنها بپردازد، و به فکر تجزیه و تحلیل گذشته و نتیجةً درصدد استفاده از حوادث شیرین و سپاسگزاری آنها، و نیز احتراز از تکرار پیشامدهای ناگوار باشد. و تا چنین نکند، از یادآوری ایّام گذشته، سودی عاید نمی گردد و تذکار آن ایام او را از ظلمات به نور نمی رساند. و این همان معنای عبرت گرفتن از تاریخ است.
پی نوشتها:

[۱]: ابراهیم / ۵.

[2]: جاثیه / ۱۴.

[3]: آل عمران / ۱۴۰.

[4]: رعد / ۱۱.
[5]: انفال / ۵۳.

منبع:کتاب امام خمینی و انقلاب اسلامی-محمد واعظ زاده خراسانی - صفحه ۵۳

دین باوران انقلاب آفرین

 

دین باوران انقلاب آفرین

دین باوران انقلاب آفرین

این مسئله روشن و به لحاظ تاریخی نیز پذیرفته شده است که هرگاه نخبگان دینی، از مهار قدرت درونی خود، در حد و اندازه کافی برخوردار بوده اند و قدرت وسیع خود را در راه رشد و سعادت بشر به کار گرفته اند، موجب پدید آمدن آهنگ پیشرفت مادی یا معنوی یا هر دوی آن در جامعه خود شده اند. در ایران، بیشتر جمعیت کشور معتقدند، آن دسته از نخبگان سیاسی و فرهنگی که بهتر از هر گروه دیگر می‌توانستند زبان گویای مردم باشند، نخبگان دینی هستند. نخبگانی که به دلایل گوناگون، ایفای این نقش را فراهم می‌کنند. در این زمینه، این عوامل را می‌توان ذکر کرد مشارکت در تمامی جنبش‌های مردمی؛ پیوند دیرین با اقشار سنتی جامعه؛ استقلال مالی از دولت؛ کنترل شبکه گسترده مجامع دینی و انجمن‌های مذهبی.
درواقع، نخبگان فکری جامعه، همواره در پی بازسازی هویت دینی و ملی جامعه اند. البته طبیعی است هر دسته از اینان، با رویکرد خاص خود عمل می‌کنند؛ برخی ایرانی گری را جایگزین ایدئولوژی اسلام و شیعه می‌کردند. عده ای دیگر، از هویت ایرانی، در قالب سوسیالیسم علمی سخن می‌گفتند. دسته ای دیگر به بازسازی هویت دینی همت گماردند. [۱]
گروه اخیر، از نیمه‌های سلطنت پهلوی، تلاش وسیعی برای ایجاد یک نهضت فرهنگی به عمل آوردند: انتشار مجله‌ها و جزوه‌های فرهنگی (همچون مجله مکتب اسلام با فروش ۵۰ هزار نسخه در ماه در آن دوره زمانی) ؛ ورود به دانشگاه و در اختیار گرفتن دبستان‌ها و دبیرستان ها؛ تأسیس مدارس مذهبی؛ به راه انداختن مراکزی چون حسینیه، مهدیه،انجمن ایتام؛ مدرسه نابینایان، جلسات دعا و روضه خوانی و برپایی هیئت‌های عزاداری از جمله امکاناتی بود که جریان مذهبی برای به راه انداختن نهضت فرهنگی استفاده کرد. [2]
همین مسائل به همراه سرکوبی طولانی گروه‌های مخالف و انهدام احزاب و سازمان‌های سیاسی به وسیله شاه، حضور گسترده گروه‌های مهاجر و روستایی و نیز شهروندان، با گرایش‌های قوی مذهبی، باعث شد تا در جریان انقلاب اسلامی، رهبری نخبگان دینی پذیرفته شود. پایان بخش این قسمت، نظر برجسته ترین نخبه دینی در انقلاب اسلامی است که اندیشه ایشان به صورت گذرا مطرح می‌شود.
امام خمینی در معرفی تلاش نخبگان دینی، این ویژگی‌ها را برمی شمرند:
۱. ابهام زدایی: به نظر امام خمینی: «ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند، برطرف سازیم. تا این ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم». [3]
۲. بیدارسازی: این وظیفه روشنگران جامعه است. به بیان رهبر کبیر انقلاب: «بزرگ ترین کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است». [4]
۳. تحول پذیری: امام، این مقوله را یک واقعیت و یک دستور قرآنی می‌داند و در ادامه می‌فرماید: «این پیشرفتی که ملت ایران کرد، مرهون آن تغییری بود، تحولی بود که در نفوس پیدا شد… تا این تغییرها حاصل نشده بود… این معنا حاصل نمی شد». [5]
در مجموعه نوشتار حاضر، تلاش بر آن بود که نقش نخبگان در انقلاب اسلامی ایران بررسی شود و جایگاه نخبگان دینی و غیردینی و انقلابی و درباری، مشخص شود تا میزان و علت تأثیرگذاری هرکدام بیان شود. در بخش برگزیده انقلاب، پس از بررسی نقش و جایگاه امام در انقلاب و نگاه بیرونی و درونی به شخصیت ایشان، به طور ضمنی به نقش «نخبه و ذخیره الهی» اشاره شد که بدون تردید، صاحب اختیار همگان است: «من امیدوارم که… باقی باشد این نهضت و این انقلاب و قیام تا صاحب اصلی «ان شاءالله» بیاید و ما و شما و ملت ما امانت را به او تسلیم کند». [6] (۳/۹/۱۳۶۰)
یک نکته می‌ماند و آن، آرزویی است که هر نخبه و عوامی در هر لباس و جایگاهی دارد و باید داشته باشد و حتی می‌توان گفت، وظیفه اصلی نظام اسلامی و حکومت برپا شده و سیستم حکومتی ما دارد:
«ما باید خودمان را مهیا کنیم، از برای اینکه اگر چنانچه موفق شدیم ان شاءالله به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه‌هایی که الان به کار گرفته شده اند در کشور ما و امیدواریم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا کند باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی (سلام الله علیه). [7] (امام خمینی(ره)۷/۴/۱۳۵۹)

پی نوشتها:
[۱]: علیرضا زهیری، «انقلاب اسلامی و هویت ملی»، مجله علوم سیاسی، سال چهارم، ش ۱۶، ص ۱۱۳.

[2]: محمد نصر اصفهانی، بنیان‌های انقلاب اسلامی ایران، اصفهان، فرهنگ مردم، ۱۳۸۰، ص۱۳۵.

[3]: بنیان‌های انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۳۵.
[4]: امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۳، ص۱۱۸.

[5]: صحیفه نور، ج ۹، ص ۲۰۶.

[6]: تبیان، دفتر دوازدهم، ص ۲۹۲.

[7]: صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.

منبع:کتاب نخبگان و انقلاب اسلامی -سید محمد حسین حسینی - صفحه ۲۰۲

 

نقش طلاب جوان در انقلاب اسلامی

کار طلاب جوان؛ مانند کار زنبور عسل

اگر جامعۀ روحانیت نبود، این انقلاب پیروز نمی شد. تا صد سال دیگر هم پیروز نمی شد. روشن فکران سیاسیِ ما که بعضی شان هم آدم‌های خوبی بودند، دلسوز هم بودند همه، آدم‌های ناراه و منحرفی نبودند؛ [ولی] توانایی اش را
نداشتند، مقبولیت نداشتند، در بین مردم نفوذ نداشتند، نمی توانستند بر دل‌های مردم حکومت کنند. آن که می‌توانست اولاً از حیث سطح، تمام کشور را فرا بگیرد، ثانیاً از حیث عمق و تأثیر تا اعماق دل‌ها نفوذ کند، روحانیت بود که همه جا بود.
بنده یک وقتی در اوائل انقلاب، این آیۀ شریفۀ سورۀ نحل را خواندم: اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم (وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یعْرِشُون َ* ثُمَّ کُلی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ) [1] گفتم بله، این جوان‌های طلبه مثل زنبورهای عسل رفتند بر روی گل‌های معرفتی که از بیان امام روییده بود، نشستند، تغذیه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر کشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نیش زدند: هم عسل، هم نیش؛ نیش و نوش با هم.
از هیچ دسته ای، از هیچ حزبی، از هیچ جمعیت دیگری غیر از روحانیت، این کار برنمی آمد. و اگر این نمی شد این انقلاب اجتماعی به وقوع نمی پیوست: انقلابی که همان شعاری که در تهران روز عاشورا داده می‌شود، در فلان کوره دهِ یک استان دورافتاده هم مردم راهپیمایی می‌کنند، همان شعار را می‌دهند، همان حرف را می‌زنند، همان درخواست را می‌کنند. این می‌شود انقلاب اجتماعی که نتیجه اش سقوط آن چنان حکومتی است و تشکیل این چنین نظامی. استقامت و استحکام و ریشه داری این نظام به گونه ای است که به توفیق الهی، قرن‌ها این نظام پابرجا خواهد بود. [2]

پی نوشتها:

[1]: . نحل، ۶۸و۶۹.

[2]: . بیانات در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی، ۱۹مهر۱۳۹۱.

منبع:کتاب فجر بیداری انقلاب اسلامی - اداره تولیدات فرهنگی - صفحه ۸۲

انقلاب و ایجاد سه موج اسلام خواهی در اسلام

ایجاد سه موج اسلام خواهی در دنیا

انقلاب اسلامی که پیروز شد، اسلام در دنیا یک رونق تازه ای پیدا کرد. خیلی‌ها در دنیا به فکر افتادند که این چه بود؟ این کدام موتور پرقدرت بود که توانست یک چنین حادثۀ عظیمی را به وجود بیاورد که غرب را تکان داد؟ پیروزی انقلاب اسلامی و عظمت امام، غرب را تکان داد. نظام سلطه را تکان داد. خیلی‌ها به فکر افتادند بروند ببینند این چیست. به قرآن مراجعه کردند، حقایقی از اسلام دستشان آمد؛ لذا مشتاق اسلام شدند [و] گرایش به اسلام پیدا کردند. در آن برهه، یک فصل، یک حمله، یک موج به سمت اسلام به وجود آمد که ادامه هم پیدا کرد.
موج دوم، آن وقتی شد که نظام مارکسیستی شکست خورد. حتی در کشورهای اسلامی، جوان‌های زیاد و مردمان بااخلاصِ زیادی بودند که امید خودشان را به نظام مارکسیستی بسته بودند. فکر می‌کردند با تشکیل دولت سوسیالیستی خواهند توانست فقر و بی عدالتی و چه و چه و چه را از کشورهاشان دور کنند. بعضی هاشان هم
واقعاً مردمان صادقی بودند. بنده بعضی از این‌ها را دیده بودم، چه از مسلمان هاشان، چه از غیرمسلمان هاشان. مردمان صادقی بودند؛ اما به اسلام هیچ اعتقادی نداشتند. مارکسیست شده بودند؛ برای خاطر اینکه خیال می‌کردند در مارکسیسم امیدی برای مردم هست. بعد که مارکسیسم شکست خورد، این‌ها دیدند نه، فایده ای ندارد؛ لذا به سمت اسلام آمدند.
همۀ این گروه‌های جوانی که شما دیدید در مصر و تونس و لیبی و یمن و جاهای دیگر شعار اسلام می‌دادند، این‌ها در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی، یعنی حدود چهل سال پیش، سی سال پیش، همه شان شعارهای چپ می‌دادند، شعارهای کمونیستی می‌دادند. اگر هم کسی از اسلام چیزی می‌گفت، لابه لایش حرف‌های مارکسیستی بود. حتی در کشور خود ما هم مواردی ازاین قبیل بود. من نمی خواهم اسم بیاورم. بودند کسانی که از اسلام می‌گفتند؛ اما لابه لای حرف اسلامی، در واقع تفکرات مارکسیستی بود که داشت تبلیغ و ترویج می‌شد. خب، این‌ها یک جایی اثر خودش را می‌بخشد. بعد از آنکه مارکسیسم شکست خورد، همۀ این گروه‌ها که از مارکسیسم مأیوس شدند، به اسلام برگشتند. به اسلام نگاه کردند، به قرآن نگاه کردند، به احکام اسلامی نگاه گردند، به جمهوری اسلامی نگاه کردند و دیدند عجب، یک نظامی بر پایۀ اسلام سر پا آمده، همۀ شعارهای مدرن و مترقّی را سر دست گرفته، همۀ قدرت‌های ظالم و ستمگر و مکندگان خون ملت‌ها با او دارند مبارزه می‌کند، این هم مثل کوه ایستاده و نمی لرزد! به شگفت آمدند. گفتند عجب، خب بیاییم ببینیم این چیست. همان‌هایی را که می‌خواستند و در مارکسیزم دنبالش می‌گشتند و نتوانسته بودند آن‌ها را پیدا کنند، بعد هم که به کلی شکست خورد، می‌دیدند حالا در اسلام هست. این هم یک مقطع بود که گرایش به اسلام پیدا شد.
یک مقطع هم حالا به وجود آمده است: مأیوس شدن از لیبرالیزم غربی، لیبرال دموکراسی غرب، اقتصاد کاپیتالیستی. می‌بینید چه خبر است؟ می‌خواهند این مسئله را در تبلیغات، کوچک کنند. واقع قضیه که کوچک نمی شود. در مرکز مالی آمریکا، در پایتخت اقتصادی آمریکا، یعنی در نیویورک، آن هم در خیابان وال استریت که کانون اصلی سرمایه داری دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند [و] بگویند ما سرمایه داری را نمی خواهیم. این‌ها نه مهاجرند، نه همه سیاه پوست اند، نه از طبقات پایین جامعه اند. در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاست مدار هست، گروه‌های دانشجویی [هم] به این‌ها پیوسته اند [و] می‌گویند ما نظام کاپیتالیستی را نمی خواهیم. خب، این همین حرف ماست. ما هم که از اول گفتیم «نه شرقی، نه غربی»، یعنی نه نظام کاپیتالیستی، نه نظام سوسیالیستی. آن سوسیالیستی اش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر می‌شود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است. موج سوم است. [۱]


پی نوشت:

[۱]: . بیانات در جمع روحانیان شیعه و اهل سنت کرمانشاه، ۲۰مهر۱۳۹۰.

منبع:فجر بیداری انقلاب اسلامی -اداره تولیدات فرهنگی - صفحه ۸۶

1 3