موضوع: "ولایت فقیه"

ماهیت ولایت فقیه

نصب الهی یا انتخاب مردمی؟؟؟

​ولایت فقیه مشخصه خدا محوری نظام اسلامی است.  نصب الهی یا انتخاب مردمی ؟؟؟ یکی از مباحث مهم مربوط به ولایت فقیه این است که ولایت از چه ماهیتی برخوردار است؟ ماهیت الهی دارد یا مردمی؟ و به تعبیر دیگر ولیّ فقیه از ناحیه خداوند و ائمه علیهم السلام منصوب می‌شود یا از ناحیه مردم و با یک انتخاب صددرصد مردمی به تصدی امور کشور می‌پردازد؟ 

کیفیت قانونی حاکمیت ولیّ فقیه بر کشور به این گونه است که مردم عده ای از مجتهدین را به عنوان خبرگان انتخاب می‌کنند و آنها مجلس خبرگان را تشکیل می‌دهند و با خبرگی و آگاهی که نسبت به رهبری و شرایط او از جمله اجتهاد وی دارند، فردی را به عنوان ولی امر مسلمین یا مقام رهبری یا امام امت برمی گزینند.  علت این که مردم خود به طور مستقیم در انتخاب رهبر شرکت ندارند این است که انتخاب او با توجه به شرایط خاص و مهمی که باید داشته باشد، یک امر تخصصی است که عموم مردم از آگاهی لازم درباره آن برخوردار نیستند و همان گونه که در انتخاب مرجع تقلید به خبرگان مراجعه می‌کنند، چون خود توان تشخیص اجتهاد و یا اعلمیت مرجع را  ندارند، درباره رهبری نیز به خبره مراجعه می‌کنند تا آنها با تشخیص اجتهاد و سایر ویژگی‌های رهبری، او را مورد شناسایی قرار دهند و در صورتی که حائز شرایط باشد، وی را به رهبری برگزینند. 

تشکیل مجلس خبرگان رهبری، مترقی ترین شکل انتخاب ولیّ فقیه است، زیرا حقیقت آن، مراجعه غیر متخصصین به متخصص است و مردم برای تشخیص رهبری به اهل خبره مراجعه می‌کنند تا آنها با تکیه بر تخصص خود، رهبری شایسته نظام اسلامی را تعیین کنند. البته از آن جایی که این خبرگان خود منتخبین ملت هستند، در حقیقت این مردم هستند که رهبری را تعیین می‌کنند. 

حال این سؤال مطرح است که حکومت فقیه از سوی خداوند است و انتخاب او از سوی مجلس خبرگان شرط حاکمیت اوست که در این صورت ولایتی الهی دارد و تصدی امور کشور از نوع ولایت بر مردم خواهد بود، یا این که مردم به او حاکمیت و اختیار می‌دهند که در این صورت رهبر وکیل مردم بوده و نوع حاکمیتش وکالت باشد؟  بدون شک فقیه با کسب اجتهاد، عدالت و سایر شرایط از ولایت برخوردار می‌گردد و ولایت او یک ولایت الهی است و نصب او از ناحیه خداوند است. از همین رو امام خمینی قدس سره فرمود: «ولی امر، حجت خداست». [۱]  با این بینش است که او ولی امر است و کلمه ولی وامام مسلمین بر او اطلاق می‌گردد و در قانون اساسی و فقه اسلامی نیز به عنوان ولی معرفی شده است نه وکیل و نه نایب مردم.

پی نوشت:

[۱]. کلمات قصار امام خمینی قدس سره، ص ۱۱۹ - ولایت فقیه، ص ۹۰ - انتشارات آزادی

بیانات علمای عظام درحمایت ازنظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه

گوشه ای از بیانات علمای عظام در حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت ولایت فقیه 

علمای آگاه نیز با بهرهمندی از دانش استنباط از منابع دین، همواره بر ضرورت تشکیل نظامی مبتنی بر مبانی مستحکم ولایت فقیه در دوران غیبت تأکید کرده، با حمایتهای همه جانبۀ خود، تحقّق این آرمان تاریخی شیعه را بسترسازی کردهاند.  پس از شکل گیری نظام شکوهمند اسلامی نیز پیوسته، بر وجوب حفاظت از نظام جمهوری اسلامی تأکید و همگان را بر دفاع و حمایت از حکومت الهی فقیه تحریض کردهاند. 

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی): «این انقلاب حاصل خون شهدا و یادگار امام راحل است و ما باید برای حفظ آن و خنثی کردن توطئۀ دشمنان وحدت کلمه داشته باشیم»؛ [1] چراکه «حفظ نظام اسلامی، از اهمّ واجبات است. » [2]

 حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (حفظه الله تعالی): «نظام مقدس اسلامی ثمرۀ خون شهیدان و مجاهدت‌های ایثارگران و جانبازان بسیاری است… بزرگ ترین امربه معروف، حفظ نظام اسلامی است. نظام اسلامی ایران، واسطۀ بین قیام سیدالشهدا (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. » [3]

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی): «این نظام، نه به آسانی به دست آمده و نه به آسانی برمی گردد. اگر معاذالله کوچک ترین آسیبی ببیند، تمام لعنت‌های گذشته دامن گیر ما می‌شود. این امانت الهی است. بر همۀ ما واجب عینی است که این نظام را حفظ کنیم. کاری که باعث تضعیف این نظام است، باعث تفرقه است، باعث نفاق افکنی می‌شود، باعث طمع بیگانه است؛ این کارحرام عینی است ….این چنین نیست که اگرکسی دارای رهبرخوب بودبگویدکشورحفظ میشود.رهبراگرعلی ابن ابی طالب (ع)هم باشد،مازامی که مردم عاقل نباشند،کشوربه مشکل برمیخورد.داشتن رهبرخوب،نیمی از قضیه است؛پس مبادابگوییم مایک رهبر خوب داریم وهمین کفایت می کند.»

پی نوشتها:

1. ناصر مکارم شیرازی، ولایت فقیه؛ کانون عزت و اقتدار، ج۴، ص۳۲۱، نشر شجرۀ طیبۀ صالحین. 

2. ناصر مکارم شیرازی، حیات پُربرکت، ص۱۹۳.

3.حسین نوری همدانی، ولایت فقیه؛ کانون عزت و اقتدار، ج۴، ص۳۲۲، نشر شجرۀ طیبۀ صالحین.

تاریخچه علمی ولایت فقیه

تاریخچه علمی ولایت فقیه 

تاریخچه علمی ولایت فقیه از جمله مسائل مهم این بحث است که به طور اجمال مورد اشاره قرار می‌گیرد تا معلوم گردد نقطه شروع و سیر تاریخی آن به چه صورت بوده است.  اساس ولایت فقیه در زمان پیامبر و ائمه علیهم السلام ریخته شد . پس از ائمه علیهم السلام فقها فتاوایی را در این ارتباط در مقاطع مختلف تاریخ بیان کرده اند.  شیخ مفیدرحمه الله متوفای ۴۱۳ ه. ق می‌گوید:  اجرای حدود اسلام به عهده ائمه هدی از آل محمّدعلیهم السلام است که منصوب از سوی خدا هستند و دیگر حاکمان و امرایی که ائمه نصب  کردند و آنها این منصب را به فقهای شیعه تفویض کردند. 

شیخ طوسی متوفای ۴۴۶ ه. ق می‌گوید:  قضاوت تنها برای کسی جایز است که امام معصوم علیه السلام به او اجازه داده باشد و ائمه علیهم السلام این منصب را به فقهای شیعه تفویض کردند. [1] 

محقق حلّی متوفای ۶۷۶ ه. ق می‌گوید:  واجب است کسی که نایب امام زمان علیه السلام است سهم امام را در بین مستحقین آن تقسیم نماید. [2] 

شهید ثانی متوفای ۹۶۶ ه. ق در تبیین شرایط نایب امام زمان علیه السلام که محقق حلّی بیان کرده آورده است:  مراد، فقیه عادل و شیعه ای است که دارای همه شرایط فتوا باشد زیرا او نایب امام و منصوب از سوی اوست. [3] 

محقق کرکی متوفای ۹۴۰ ه. ق می‌گوید:  فقهای شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه جامع الشرایط که از آن به مجتهد تعبیر می‌شود از سوی ائمه علیهم السلام در همه مواردی که نیابت بردار است، نیابت دارد. [4] 

محقق اردبیلی متوفای ۹۹۳ ه. ق گوید:  فقیه در همه امور نایب امام علیه السلام است. [5]  ملا احمد نراقی متوفای ۱۲۳۵ ه. ق می‌گوید:  آنچه برای پیامبر و امام که پیشوای مردم بودند ثابت بود برای فقیه نیز ثابت است مگر این که دلیلی حقی را تنها به آنها اختصاص داده باشد.  [6]  امام خمینی قدس سره گوید:  ولایتی که برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام می‌باشد، برای فقیه هم  ثابت است. در این مطلب هیچ شکی نیست. [7] 

اقوال برخی فقهای گذشته به همراه امام خمینی قدس سره گوید:  ولایتی که برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام می‌باشد، برای فقیه هم  ثابت است. در این مطلب هیچ شکی نیست.  از آنچه بیان گردید معلوم می‌شود مسئله ولایت فقیه در طول تاریخ اسلام بوده است و عدم تحقق آن در شکل حکومتی، دلیل بر نبود آن نمی باشد. بلکه گذشتگان نخواسته یا نتوانسته اند آن را عملی سازند. ضمن این که معرفت دینی اگر چه در جهت، ثابت است اما در اصل خود قابل تکامل است و امام خمینی قدس سره که از معرفت کامل تری نسبت فقهای حال و گذشته خود برخوردار بود با توفیق خاصی که خداوند به او داده بود، به این سرمایه بزرگ در اسلام مراجعه کرد و در شکل گسترده و حکومتی آن را به اجرا درآورد. چه این که خود فرمود: «ولایت فقیه از روز اول تا حالا بوده،اززمان پیغمبرتاحالا بود.»

پی نوشتها:

1. مقنعه، ص ۸۱۱. .

2. شرایع الاسلام، ج ۱، ص ۱۸۴، مسئله ۵. 

3. مسالک الافهام، ج ۱، ص ۵۴. 

 4.رسایل المحقق الکرکی {محقق ثانی}، رسالة الصلاة الجمعه، ج ۱، ص ۱۴۲، انتشارات کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، قم. 

5. مجمع الفائدة و البرهان، ج ۹، ص ۱۳۱. 

6. عوائد الایام نراقی، بحث حدود ولایت حاکم، ص ۱۸۷. 

7. مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص ۱۶۱. 

 

ادله نقلی اثبات ولایت فقیه

ادله نقلی اثبات ولایت فقیه

الف: دلیل قرآنی:

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًی وَنُورٌ یَحْکمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ. [۱] امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمودند: این آیه درباره کسانی است که از سوی خداوند در ایجاد حکومت اذن دارند و اهلیت ایجاد حکومت را به آن‌ها عطا کرده است… و دسته سوم از حاکمان الهی یعنی احبار، همان علما هستند و آن‌ها غیر از دسته دوم هستند. [۲]

ب: دلیل روائی:

مقبوله عمر بن حنظله عن عمر بن حنظلة: قالت سألت ابا عبدالله علیه السلام عن رجلین من اصحابنا… قال ینظران من کان منکم ممن قدروی حدیثنا… فانی قد جعلته علیکم حاکماً. [۳] امام صادق علیه السلام در جواب پسر حنظله که از ایشان حکم رجوع به قضاوت حاکمان جور را پرسیده بودند که امام علیه السلام حکم به بطلان رجوع و حرام بودن مال کسب شده از این راه ولو به حق هم باشد فرمودند و در ادامه با فرمایشات خویش راه صحیح را نشان دادند آنجا که فرمودند: «باید نگاه کنید ببینید چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده است و احکام و قوانین ما را شناخته است بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.

پی نوشتها:

[۱]: مائده/۴۴.

[۲]: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۰۶- تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۳.

[۳]: الکافی، ج۱، ص۶۷. 

تعریف ولایت فقیه

تعریف ولایت فقیه

«ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس… به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره جامعه». [۱]
فقیه کسی است که «دین را می‌شناسد، راهی را که دین برای مردم ترسیم کرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختی و آزادی و خوشی دنیا و آخرت را به دست بیاورند او می‌شناسد و در مقابل مردم می‌گذارد. » [۲]
ولایت فقیه یعنی حاکمیت آن انسانی که در تفکر و ایمان و ایدئولوژی حاکم بر جامعه خودش از همه بهتر وارد است…
چنین انسانی می‌تواند جامعه را به فلاح نجات و تکامل مادی و معنوی برساند. [۳]

پی نوشتها:

[۱]: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۱.

[۲]: امام خامنه ای، نیمه شعبان۱۳۷۱.

[۳]: امام خامنه ای، ۱۹/۴/۶۵.

1 2