
طلبه
«بسم الله الرحمن الرحیم »
رویا محمدی طلبه ی پایه ی سوم از حوزه ی علمیه ی امام خمینی (ره) استان کرمانشاه
- v -1 انگیزه ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه (س) چیست ؟
همانطور که می دانیم دشمنان اسلام هر روز به شکلی به دنبال ایجاد شبهه و تضعیف شخصیت آسمانی و ملکوتی آن حضرت هستند ، که از جمله ی آن می توان به موجی که در مجامع ضد دینی راه افتاده و مسئله ی ازدواج های پیامبر را نزد مسلمان ها به چالش می کشند ، اشاره کرد .
لازم است بدانیم که این موج ، چیز جدیدی نیست و نزد مخالفان اسلام وعده ای از مستشرقان سابقه ای دیرینه دارد که ازدواج های پیامبر اسلام را دستاویز تهمت های ناجوانمردانه قرارداده و آن را به هوس بازی و شهوت رانی تفسیر کرده اند . جالب اینکه با بررسی تاریــــخی ازدواج های آن حـــضرت ، نیز همه ی آنان به سنگ می خورد ؛ اما با این حال از هیچ تلاشی برای تحریف شخصیت پیامبر اسلام (ص) در نزد جوانانی که اطلاعاتشان از تاریخ اسلام ضعیف است فروگذار نمی کنند .
یک بررسی منصفانه نشان می دهد که این ازدواج ها ، هرگز انگیزه ی عادی نداشته و منظور پیامبر (ص) از آنها معمولا” رعایت جهات ســــیاسی و اجتـــــماعی و در نهایت ، مصـــالح اسلام بوده است .برخی از آن زنان ، بی سرپرست و بیوه بودند که پیامبر (ص) در پوشش ازدواج ، آنها را تحت سرپرستی قرارداد . برخی دیگر به قبایل و عشره های بزرگ وابستگی داشتند و هدف پیامبر (ص) جلب حمایت قبایل یا خاندان آنها بود . در بعضی موارد نیز مبارزه با برخی سنت های غلط جاهلی مورد نظر بوده است .
پیامبر (ص)در سن 25 سالگی ، یعنی دوران شور و هیجان جوانی با خدیجه ازدواج کرد و مدت 25 سال با او به سر برد ، معروف این است که خدیجه هنگام ازدواج 40 ساله بود و 15 سال پیش از عام الفیل ، قدم به عرصه ی وجود نهاده است . ولی بعضی کمتر از این نوشته اند . وی قبلا” دو شوهر کرده بود ، به نام های « عقیق بن عاءذ» و « ابوهالة مالک بن بناش التمیمی » که رشته ی زندگی هر به وسیله ی مرگ پاشیده شده بود.
طبیعتا” او نشاط و جوانی را در زندگی های قبلی از دست داده بود . با اینکه دوشیزگان و زنان زیبای عرب ، به خاطر موقعیت پیامبر (ص) به همسری وی مباهات می کردند ، اما تا خدیجه زنده بود ، او با هیچ دوشیزه یا زن دیگری چه جوان و چه پیر ازدواج نکرد . بی شک اگر پیامبر اکرم (ص) مرد هوس رانی بود ، نمی توانست در این مدت طولانی آن هم با توجه به فرهنگ عربستان که تعدّد زوجات کاملا” رایج بود و مانعی نداشت ، از همسری زنان جوان خوداری کند . جان دیونپورت می گوید : آیا ممکن مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی شمرده می شـــد ، برای مدت 25 سال به یک زن قانع باشد ؟
و اما در پاسخ به این سوال که انگیزه ی ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه چه بوده است ؟ ابتدا باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قراددهیم . بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب ، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد ، نمی تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد . بنابراین در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد . آیت الله بحانی در کتاب ، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص)، به چهار نمونه از علل ظاهری و باطنی این ازدواج اشاره می کند که آنها را به طور خلاصه بیان می کنیم :
- v 1- چنانکه می دانید پیامبر اکرم (ص) پیش از ازدواج با حضرت خدیجه (س) زمام تجارت وی را بر عهده داشت . ابوطالب که خود بزرگ « قریش » بود و به سخاوت و شهامت و قناعت طبع معروفیت داشت ؛ وضع دشوار زندگی برادر زاده ، او را وادار نمود که برای وی شغلی در نظر بگیرد . از این لحاظ ، به برادر زادۀ خود چنین پیشنهاد کرد : « خدیجه » دختر « خویلد » که از بازرگانان قریش است ؛ دنبال مرد امینی می گردد که زمام تجارت او را بر عهده بگیرد ، و از طرف او در کاروان ِ بازرگانی « قریش » شرکت کند ، و مال التجاره او را در شام به فروش برساند ، چه بهتر ، ای محمد خود را به وی معرفی نمایی
( بحارلانوار ، جلد 16 ، ص 22 ) .
مناعت و بلندی ِ روح پیامبر ، مانع از آن بود که مستقیما” بدون هیچ سابقه و درخواستی ، پیش « خدیجه » برود و چنین پیشنهادی کند . از این لحاظ به عمومی خود چنین گفت : شاید خودِ خدیجه دنبال من بفرستد ، زیرا می دانست او در میان مردم به لقب « امین » معروف است . اتفاقا” جریان نیز همین طور شد .
وقتی « خدیجه » از مذاکرات ابوطالب با پیامبر آگاهی پیدا کرد ؛ فورا” کسی را به دنبال پیامبر فرستاد و گفت : چیزی که مرا شیفتۀ تو نموده است ، همان راستگویی ، امانت داری و اخلاق پسندیدۀ تو است ، و من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران می دادم ، به تو بدهم و دو غلام خود را همراه تو بفرستم که در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند . ( سیده ی ابن هشام ، جلد 1 ص 158 و کامل ابن اثیر ، جلد 2 ص 24 )
رسول خدا (ص) ، جریان را برای عموی خود بیان کرد . وی در پاسخ چنین گفت : این پیش آمد وسیله ای است برای زندگی که خدا آن را به سوی تو فرستاده است . در اینجا از یادآوری نکته ای ناگزیریم و آن اینکه : آیا پیامبر (ص) در کاروان قریش به عنوان « اجیر خدیجه » شرکت نمود ، یا کار به صورت دیگر بود و آن اینکه : پیامبر ، قرار بست که در منافع کالاهای بازرگانی سهیم گردد ، و جریان به صورت عقد « سفاربه » انجام گرفت . مقام وموقعیت بیت های شخصی ، عزت نفس و مناعت طبع پیامبر ، ایجاب می کند که جریان به صورت دوم انجام گیرد ، نه بصورت اجیری و این مطلب را دو چیر تأیید می کند : اولا” در پیشنهاد ابوطالب ، کلمه ای که حاکی از « اجیر شدن » برادرزاده اش باشد ، نیست . بلکه او با دیگر بردارهای خود قبلا” چنین مذاکره کرد و گفت برخیزیم برویم خانۀ « خدیجه » از او بخواهیم که مالی در اختیار « محمد » بگذارد ، تا او با آن تجارت کنده .
( بحالانوار ، جلد 16 ، ص 22 )
ثانیا” : یعقوبی ، در تاریخ خود می نویسد :
هرگز پیامبر در طول عمر خود اجیر کسی نگردید .( تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، ص 16 ، چاپ نجف ) .
کاروان « قریش » آماده ی حرکت شد . کالاهای بازرگانی « خدیجه » نیز در آن بود . در این هنگام « خدیجه » شتری را هوار و مقداری کالای گرانبها در اختیار وکیل خود گذارد ، و ضمنا"به دو غلام خود دستور داد ، که در مقام مراحل کمال ادب را به جا آوردند ، و هر چه او انجام داد ، ابدا ” اعتراض ننمایند و در هر حال مطیع او باشند . بالاخره کاروان به مقصد رسید و همگی در این مسافذت سودی بردند ، ولی پیامبر (ص) پیش از همه سود برد ؛ و چیز هایی نیز ، برای فروش در بازار « تهامه » خرید .
کاروان « قریش » ، پس از پیروزی کامل ، راه مکه را پیش گرفت . جوان «قریش » در این سفر ، برای بار دوم از دیار عاد و ثمود گذشت .سکوت مرگباری که در محیط زندگی آن گروه سرکش حکمفرما بود ؛ او را بیشتر به عوالم دیگر متوجه نمود . علاوه بر این ، خاطرات سفر سابق تجدید شد . به یاد روز یافتاد که همراه عموی خود ، همین بیابانها را پشت سر می نهاد .
کاروان قریش به مکه نزدیک شد ، » میره غلام ِ خدیجه ، روبه رسول خدا (ص) نمود و گفت : چه بهتر شما پیش از ما وارد « مکه » شوید ، و » خدیجه » را از جریان تجارت ، و سود بی سابقه ای که امسال نصیب ما گشته است ، آگاه سازید .
پیامبر در حالی که « خدیجه » در غرفه خود نشسته بود ، وارد مکه شد . « خدیجه » به استقبال او دوید ، و او را وارد غرفه نمود ، پیامب با بیان شیرین خود ، جریان کالاها را تشریح کرد ، چیزی نگذشت که « میرها » وارد شد . ( الخرج ص 186 ، و بحالانوار ج 16 ص 4 » غلام « خدیجه » میره آنچه را در این سفر دیده بود ؛ که مقام آنها بر عظمت و معنویت محمد امین (ص ) گواهی می داد ، برای خدیجه موبه مو تعریف کرد . از جمله اینکه : امین ، بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا نمود ، آن مرد به او گفت : به لات و عُزی سوگند بخور ، تا من تو را بپذیرم . امین در پاسخ او چنین گفت : پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من ، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی . و نیز میره اضافه نمود که : در « بصری » امین ، بر منظور استراحت زیر سایه درختی نشست در چنین هنگام ، چشم راهبی که در صومعه خود نشسته بود به این افتاد ، و آمد از من نام او را پرسید . سپس چنین گفت : « این مرد که زیر سایه درخت نشسته است ؛ همان پیامبری ست که در تورات و انجیل درباره ی او بشارتهای فراوانی خوانده ام .
( بحالانوار ، ج 16 ، ص 18 ) .
تا آن روز وضع مالی و اقتصادی رسول گرامی (ص) مرتب نبود ؛ و نوز به کمک های مالی عموی خود ، ابوطالب نیازمند بود . وضع کار و کسب او ، ظاهرا” چندان ریشه دار نبود ف که بتواندهمسری انتخاب کند و تشکیل عائله دهد . سفر اخیر وی به شام ، آن هم به طرز وکالت و نمایندگی از طرف یکی از زنان متمکن سرشناس قریش ( خدیجه ) ، تا حدی وضع مالی و اقتصادی او را تثبیت نمود .
دلاوری و کاردانی جوان قریش مورد اعجاب خدیجه قرار گرفت ، حاضر شدکه مبلغی را علاوه بر قرارداد ، به عنوان جایزه بپردازد . ولی جوان قریش ، فقط اجرتی را که در آغاز کار معین شده بود دریافت نمود و سپس راه خانه ابوطالب را پیش گرفت و آنچه را در این راه به دست آورده بود ، برای اینکه گشایشی در وضع زندگی ابوطالب پدید آید ف همه را ر اختیار او گذارد . عم.ی چشم به راه ، با دیدن برادرزاده ی خود که یادگار پدر ( عبدالمطلب ) و برادر بود ، اشک شوق در چشمان او حلقه زد ؛ و از پیروزی او در کار تجارت و سودی که عاید او گشته بود بسیار خوشحال گشت و حاضر شد که دو اسب و دو شتر در اختیار برادر زاده بگذارد ، تا به شغل بازرگانی ادامه دهد ،
و از پولی که در این سفر به دست آورده و همه را در اختیار عمو گذارده بود ، همسری برای او انتخاب کند . در چنین شرایطی ، رسول گرامی (ص) تصمیم قاطع گرفت که همسری به عنوان شریک زندگی انتخاب نماید .
ولی چطور شد این قرعه به نام خدیجه افتاد در حالی که قبلا” پیشنهاد ثروتمندترین رجال قریش را مانند « عقبة بن ابی محیط » ، « ابوجهل » و « ابوسفیان » را درباره ی ازدواج با خود ، رد کرده بود و چه عللی این دو شخص را که از نظر زندگی کاا” مختلف بودند ، بهم نزدیک کرد و آن چنان رابطه و الفت و محبت و معنویت میان آنان پدید آورد که خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد (ص) گذارد ، و در راه توحید و اعلاء کلمه حق مصرف گردید . خانه ای که اطراف آن را کرسیهای عاج نشان و صدف نشان پر کرده بود ، و حریرهای هند و پرده های زربفت ایران آرایش داده بو ، بالخره پناهگاه مسلمانان شد . ریشه این حوادث را باید در تاریخ زندگانی خدیجه (س)جستجو نمود . چیزی که مسلم است این است که : این نوع گذشت ها و فداکاری ها تا ریشه ثابت و پاک معنوی نداشته باشد ، مورت نمی پذیرد . صفحات تاریخ گواهی می دهد که این ازدواج معلول و مولد ایمان خدیجه (س)به تقوی و پاکدامنی و عفت و امانت عزیز قریش بود . شرح زندگانی خدیجه (س) و روایاتی که در فضیلت او وارد شده است ، این مطلب را بیشتر روشن می نماید . خدیجه (س) زنی پاکدامن و عفیف بود ، پیوسته دنبال شوهری متقی و پرهیزکار می گشت از این نظر پیامبر (ص) درباره وی فرمود : « خدیجه از زنان با فضیلت بهشت است » . اول کس که از زنان ، به محمد (ص) ایمان آورد ، خدیجه بود. ( امییرمؤمنان ، در خطبه ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره می نماید ، می فرماید : « خانواده مسلمانی در اسلام نبود ، جز خانواده ای که از پیامبر (ص) و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم .( نهج البلاغه ، خطبه قاصعه ).
«ابن اثیر » می نویسد : تاجری به نام « عفیف » وارد مسجد الحرام شد و از اجتماع و عبادت یک جمعیت سه نفری کاملا” در شگفت ماند . دید پیامبر (ص) با خدیجه (س) و علی (ع) مشغول پرستش خدایند . خدایی که مردم آن منطقه ، پرسش او را فراموش کرده اند و به خدایان پیوسته اند . وی برای تحقیق ، با عموی پیامبر (ص) عباس ملاقات کرد و آنچه را دیده بود به وی گفت و از حقیقت او پرسید .
وی گفت : نفر نخست مدعی نبوت و پیامبری و آن زن ، همسر وی خدیجه و نفر سوم فرزند برادرم ، علی است . پس افزود : در روی زمین کسی را سراغ ندارم که پیرو این آئین باشد . جز همین سه نفر . بیان و نقل روایاتی که در فضیلت خدیجه (س) وارد شده است ؛ از حوصله ی گفتار ما بیرون است .
اما محرک حضرت خدیجه برای ازدواج با این قریش ، یک سلسله جهات معنوی است نه جنبه های مادی . همانطور که گفته شد هنگامی که میره سرگذشت سفر جوان قریش را برای خدیجه (س) بازگو می کند ؛ او کراماتی را که در طول این سفر از او دیده بود ف و آنچه را که از راهب شنیده بود را برای اونقل می کند . خدیجه ، شوق مفرعی که سر چشمه ی آن علاقه به معنویت پیامب (ص) بود را در خود احساس می کند و بی آختیار می گوید : سره ؛ کافی است ف علاقه مرا به محمد دو چندان کردی ، برو ، من تو و همسرت را آزاد کردم و ویست درهم و دو اسب و لباس گرانبهایی در اختیار تو می گذرارم . سپس آنچه را از میره شنیده بود برای ورقة بن نوفل ، که دانای عرب بود ، نقل می کند . او می گوید : صاحب این کرامات پیامبر عربی است . ( سیر ابن هشام ، ج 1 ، ص 26 ).
- v 2 روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و دورادور او را کنیران و غلامان گرفته بودن . یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود . اتفاقا” جوان قریش از کنار منزل آنها گذشت و چشم دانشمند یهود به پیامبر (ص) افتاد . فورا” از خدیجه درخواست نمود ؛ که از محمد تقاضا کند از مقصد خود منصرف شود وچند دقیقه در این مجلس شرکت نماید . رسول گرامی (ص) تقاضای دانای یهود را که مبنی بر نشان دادن علائم نبوت در بدن او بود پذیرفت . در این هنگام ، خدیجه رو به دانشمند یهودی کرد و گفت : هر گاه عموهای او از تفتیش و کنجکاوی تو آگاه کردند عکس العمل بدی نشان می دهند . زیرا آنان از گروه یهود به برادرزاده ی خود هراسانند .
در این موقع ، دانای یهود گفت : مگر می شود به محمد کسی صدمه ای برساند ! در صورتی که دست تقدیر ، او را برای ختم نبوی و ارشاد مردم پرورش داده است . خدیجه گفت : از کجا می گویی که اوحائز چنین مقام می شود ؟ وی گفت : من علائم پیامر آخر الزمان ا در تورت خواندهام ؛ و از نشانه های او این است که پدر و مادر او می میرند ، و جد و عموی از او حمایت می نمایند و از قریش زنی را انتخاب می نماید که سیده قریش است . پس اشاره به خدیجه نمود و گفت : خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست می آورد . ( بحاذالانواذ ، جلد 1 /ف ص 19 ).
- v 3- ورقة بن نوفل ، عموی خدیجه ، از انایان عرب بود و اطلاعات فراوانی درباره ی کتب عهدینداشت و مکرر می گفت که : مردی از میان قریش ، از عرب خدا برای هدیات مردم برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می گیرد . و چون خدیجه ، ثرتمندترین زنان قریش بود ؛ از این لحاظ گاه و بیگاه به خدیـــــجه می گفت : روزی فرا می رسد که تو با شریــــترین مد روی زمین وصلت می کنی !
- v 4-خدیجه ، شبی در خواب دید : خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پایین آمد و در خانه ی او فرود آمد . خ.اب خود را برای ورقة بن نوفل نقل کرد . وی چنین تعبیر کرد با مرد بزرگی ازدواج خ.اهی نمود که شهرت او عالم گیر خواهد شد .
اینها جریان هایی است که بعضی از مورخان نقل نموده اند و بسیاری از کتب تاریخی نیز ثبت شده است و در حقیقت این مسائل نیز باعث شده بود که بنابر نقل برخی از مورخان پیشنهاد ازدواج را خود به حرت خدیجه (س) ارائه کند . چنانچه نقل شده : وکانت خدیجه امراة حازقة شریفة لبینة ، مع اراد الله بها من کرامة ، فلما اخبرها میسرة بما اخبرها و بعثت الی رسول الله (ص) فقالت : له ، فیما یزعمون کانت خدیجة یومئذ اوسطناء قریش نسباواعظمهن شرفا و اکثرمن ما لا ، کل قومها کان حریصا علی ذلک فها لوتیدر علیه ( سیره ابن هشام ، ج 1 ، ص 189 ) : یعنی خدیجه زنی دوراندیش و شریف و خردمند بود ، گذشته از آنکه خدای سبحان نیز اراده بزرگواری آن زن را فرموده بود ، و بدین جهت بود که چون میره آن گزارش را بدو داد و نزد رسول (ص) فرستاد و چنانچه گفته اند پیغام داد که ای عموزاده : من به خاطر خویشاوندی و شرافت خانوادگی شما و امانت و حسن خلق و راستگویی که در شخص شما وجود دارد به ازدواج با شما علاقمند شده ام و به این ترتیب خود را بر آن حضرت عرفه داشت پیامبر (ص) نیز پاسخ دا که لازم است عموهای خود را از این کار آگاه سازد و با مشورت آنها این کار را انجام دهد . حضرت خدیجه در آن روز از نظر نسب در میان زنان قریش از دیگران برتر و شرافتمندتر و از نظر ثروت ثروتمندتر بود و همهی مردان مکه علاقمند به ازدواج با او بودند . ( سیره ابن هشام ، ج 1 ف ص 204 )
« محمد ! شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمی کنی ؟ هر گاه من تو را به زیبایی و ثروت ، شرافت و عزت دعوت کنم می پذیری ؟ پیامبر فرمود : منظورت چیست ؟ وی « خدیجه » را معرفی کرد . حضرت فرمود : آیا خدیجه به این کار حاضر می شود ؛ با اینکه وضع زندگی من با او فرق زیادی دارد ؟ نفیسه گفت : اختیار او در دست من است ، و من او را حاضر می کنم . تو وقتی را معین کن ف که وکیل او ( عمربُن اسد ) با شما و اقوامتان دور هم ، گرد آمه و مراسم عقد و جشن برگزار شود . رسول گرامی (ص) با عموی بزرگوار خود ( ابوطالب ) جریان را مذارکره کرد . مجلس باشکوهی که شخصیتهای بزرگ قریش را در برداشت ، تشکیل گردید . اما باید توجهداشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود ، اما اولا” از خاندان معروف قریش بود ، ثانیا” به راستگویی ، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت . چنانکه ابوطالب در مجلس عقد خطبه ای خواند که آغاز آن حمد و ثنای خداست و بادرزاده ی خود را چنین معرفی کرد : برادرزاده ی من ، محمد بن عبدالله ، با هر مردی از قریش موازنه و مقایس شود ؛ بر او برتری دارد . و اگر چه از هر گونه ثروتی محروم است ، لکن ثروت سایه ای است رفتن و اصل و نسب چیزی است ماندنی ( مناقب ،ج1،ص30و بحاالنوار ،ج 16 ،ص16 )
چون خطبه ی ابوطالب مبنی بر معرفی قریش و خاندان هاشم بود ؛ در برابر آن « ورقة بن نوفل بن اسد ) که از بستگان خدیجه بود ، ضمن خطابه ای گفت : کسی از قریش فکر شما نیست ، ما از صمیم دل می خواهیم دست به ریسمان شرافت شما بزنیم عقد نکاح جاری شد و مهریه جچهارصددینار معین شدهه و بعضی گفته اند که مهریه بیست شتر بوده است .
بنابراین در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت : که همهی این امور نشان می دهد این ازدواج از هر دو طرف ریشهدر جهاتمعنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه های مادی در آن دخالت نداشته است . و می توان فهمید که حتی ازدواج پیامبر نیز یک مجاهدت به منظور اهداف متعالی و برای رعایت مصالح اجتماعی و اسلامی بوده است آیا با یک نگاه منصفنه به تمام شرایط آن روز می توان آن حضرت را به هوس رانی و غیره متهم کرد ؟ بنابراین این وصلت تصادفی نبوده و به منظور خوش گذرانی و لذت جوییصورت نگرفته است و تنها برای مصالح عالی تر انجام شده است . والسلام علیکم ورحمتة الله و برکاته.
همچنین در این نوشته ها از منابعی همچون تاریخنامه طبری منسوب به بلعمی ، کتاب لب گزه نوشته ی سیده محمد رضا واحدی جلد سوم و همچنین از سایت اینترنتی نیز برداشت هایی صورت گرفته که امیدوارم راهگشا برای خواستگاهان عزیز باشد .
منبع اصلی : فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص) استاد جعفر بحانی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پریساعسکری در 1391/11/15 ساعت 09:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/11/16 @ 09:13:13 ق.ظ
admin [عضو]
با سلام. عنوان متن با خود متن همخوانی ندارد… یکی از موارد مهم در ثبت یک مطلب انتخاب عنوان مناسب است