حکومت نیاز طبیعی و فطری

حکومت، نیاز طبیعی و فطری انسان

آیت الله سبحانی (حفظه الله تعالی)، در کتاب مبانی حکومت اسلامی به ذکر نظرات صاحب نظران در این رابطه می‌پردازد:
«وجود دولت در زندگی اجتماعی بشر، یک نیاز فطری و طبیعی است و از مهم ترین موضوعاتی است که بشر از آغاز پیدایش، به آن توجه داشته و تا خواهد بود به آن توجه خواهد داشت. و در اهمیت و لزوم آن همین بس که در هیچ نقطه ای از جهان، جامعه ای نبوده که بتواند بدون حکومت زندگی کند و این چیزی نیست که ضرورت آن را فقط بشر امروزه درک کرده باشد، بلکه از دوران‌های قدیم، فلاسفه بزرگ جهان و اندیشمندان تاریخ، بر لزوم آن تأکید بلیغی داشته اند: ارسطو فیلسوف بزرگ می‌گوید: ‘دولت از مقتضیات طبع بشری است؛ زیرا انسان دارای سرشت مدنی است، ناگزیر است که به صورت اجتماعی زندگی کند و کسی که وجود دولت را نفی می‌کند، یا انسان وحشی است، یا موجود برتر از انسان است که نیازی به دولت ندارد. ’ [۱]
ازنظر ارسطو وجود دولت یک ضرورت اجتماعی است و انسان به طور فطری، لزوم آن را درک می‌کند و کسی که بخواهد بدون آن زندگی کند یا موجود وحشی است که از انسانیت دور است یا موجود بالاتر از انسان است که فاقد طبع بشری است؛ مانند فرشتگان.
افلاطون می‌گوید: ‘تحصیل حیاتِ بافضیلت برای افراد بشر، جز به وجود دولت ممکن نیست، زیرا طبیعت انسان به حیات سیاسی و زندگی اجتماعی متمایل است. بنابراین وجود دولت از امور طبیعی است که انسان از آن بی نیاز نیست. ’ [۲]
ابن خلدون بنیان گذار علم جامعه شناسی، وجود دولت را امری ضروری می‌داند و بر اثبات آن، به اجتماعی بودن انسان یا به اصطلاح فلاسفه، مدنی بالطبع بودن او استدلال کرده و چنین نتیجه گرفته است که: ‘تشکیل دولت امر لازم و ضروری است. ’ [۳]

از اندیشمندان معاصر نیز ثروت بدوی می‌گوید: ‘اساس نظام سیاسی، وجود دولت است؛ بلکه هر نظم سیاسی برای جمعیت، وجود دولت را لازم و ضروری می‌داند؛ حتی بعضی‌ها سیاست را به وجود دولت، آن چنان مربوط می‌دانند که جامعۀ سیاسی را بدون دولت، امر غیر ممکن تلقی کرده اند. ’ [4]
علما و دانشمندان و جامعه شناسان دیگر نیز بر این عقیده اند و دلایل فراوانی بر مدعای خود اقامه کرده اند. » [5]
- اما چرا مسئلۀ مدیریت و رهبری جوامع انسانی، تا این حد مورد توجه متفکران بوده است؟ پاسخ این سوال را از علامۀ شهید مرتضی مطهری (رحمت الله علیه) بشنوید: «اهمّیت فوق العادۀ رهبری بر سه اصل مبتنی است:
اصل اوّل مربوط است به اهمیّت انسان و ذخایر و نیروهایی که در او نهفته است که معمولاً خود به آنها توجّه ندارد…
اصل دوم مربوط است به تفاوت انسان و حیوان. انسان با اینکه از جنس حیوان است، از نظر مجهّز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد؛ یعنی ضعیف تر از حیوان است. حیوانات به یک سلسله غرایز مجهّز هستند و نیاز چندانی به مدیریّت و رهبری از خارج ندارند؛ زیرا غریزه، کارش راهنمایی و رهبری به صورت خودکار است…

انسان بااینکه ازنظر نیروها مجهّزترین موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبری شود، می‌بایست صد برابر حیوانات مجهّز به غرایز باشد، درعین حال ازنظر غرایزی که او را از داخل خود هدایت و رهبری کنند، فقیرترین و ناتوان ترین موجود است؛ لهذا به رهبری، مدیریّت و هدایت از خارج نیاز دارد…
اصل سوم مربوط به قوانین خاصّ زندگی بشر است. یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومت می‌کند که اگر کسی بخواهد بر بشر مدیریّت داشته باشد و وی را رهبری کند جز از راه شناخت قوانینی که بر حیات و بر روال زندگی بشر حاکم است، میسّر نیست. » [6]

پی نوشتها:
[۱]: سیاست، ترجمۀ احمد لطفی، ص۹۶.
[۲]: جمهوری، ترجمۀ روحانی.
[۳]: مقدمۀ ابن خلدون، ص ۴۱و۴۲.
[4]: ثروت بدوی، النظم السیاسیه، ج۱، ص ۷.
[5]: آیت الله العظمی سبحانی (حفظه الله تعالی)، مبانی حکومت اسلامی، ص۱۳
[6]: شهید علامه مرتضی مطهری (رحمت الله علیه)، مجموعه آثار، ج ۳، ص۳۲.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.