به ریش خود می خندد

ابلهی شیطان را در خواب دید . ریش او رامحکم گرفت و چند سیلی سخت در بنا گوش او بنواخت وگفت  : ای ملعون ریش خود را  به تزویر بلند کرده ای  که مردمان  رافریب  بدهی  ؟  همین الان تو را  به سزایت می رسانم  . این بگفت و خواست سیلی  دیگری به او بزند که ناگاه  از خواب پرید و ریش خود را در دست  خود دید و به خود  خندید

شب آرزوها

لیله الرغائب  ، شب آرزوها ……

شب یلدار عشق … یلدای معرفت

یلدایی که به جای شاهنامه  خوانی  و قصه های مادربزرگ  این صدای  دل نواز خداست  که در گوش بنده ه ایش  طنین می  افکند ومهمتر اینکه  نجوای  بنده هایش را می  شنود  تا آرزوهای  بزرگشان  را اجابت کند .

راستش  را بخواهید  تا امشب به ارتباطم  باپروردگار  از این زلویه  نگاه  نکرده بودم  !! حسم بر این است  همچون مسافر  به سویی  می  روم که راهی بسیار نزدیک دارم وبا تمام  وجود احساس می کنم   به پیشگاه   زنده ی  جاوید ی  رهسپار می شوم  که  همه چیز  را می داند  اما سکوت محض است  ..

 ای  یگانه ی  من !!! ای  دوست کسی که  دوستت دارد .، امشب در حالی  که با کوله باری  از گناه  ، نیاز و تمنا خانه نشین آستان  نیلوفری چشمانت شده ام  که باران اشک  مجالم نمی دهد ومرا بهمیهمانی  خود برده است  ، بارانی که سکوت  کوچه ه ای  دلم  را شکسته  وبوی خاک کویر نشنه  ی  دلم به مشام  می  رسد وبیداد می کند ، پس دلم را دریاب و بگذار  به زیر چتر نگاهت  و زیر  سایه ی بخششت  پناه ببرم   ای روشنی   چشم کسی که امیدش  به تو دیرینه است   وجود و رحمتت  را به خوبی می شناسد پس کمکم کن همین امشب بارم را جابگذارم وتورا با خود برگردانم

واما در لیله الرغائب …چه آرزویی بزرگتر از تو …ای ارباب رعیت نواز !! وچه چیزی قشنگتر از امید به تو … ای مهربانتر از مادر !!  وچه آرامشی بهتر  از لحظه های نگاه  بهتو .. ای آرامش مطلق

مولای من ..

امشب تمام  آرزوهایم  و بزرگترینشان  نیز درهمین  یک جمله  است  :  اللهم  عرفنی  نفسک  !! چه آنکه  اگر نشناسمت پیام  و پیامبر  آسمانی  ات ومولای عاشقی  ها همان یگانه  ذریه ی  حضرت  زهرا  را  نخواهم  شناخت   واین یعنی گمراهی از دین تو ..

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان ، تورا که من هم برسم  به آرزویی

ای خدای  بزرگ…

 امشب دستانم  را به سوی   تو گشوده ام و هراسان  به ریسمان  طاعتت چنگ انداخته  ام اما …؟ اما این راهم می دانم  که هرگز از عهده ی  شرکت برنبامده ام   نه اینکه  نخواسته ام  … که نتوانسته ام ، شاید بتوان  گفت  سپاس واژه ی   حقیری  است  در برابر این  همه بزرگی  … این  همه  عنایت  … این  بنده  نوازی … این همه 

 اگر بخواهم باز هم بنویسم  درد دلهای عاشقانه  ام  در این  صفحات محدود نمی گنجد پی بار خدایا  درپایان  امیدوارم  که…

 امشب مرا جز با ر  واکردن حاجاتم برنگردانی  وهمواره   مرا  دوستدار  دیدارت  کن   وخود نیز  دوستدار  دیدارم  باش  که همین مرا  بزرگترین  آرزو و والاترین   گشایش است  هرچند که  بدون مهدی  فاطمه  همه  شب  لیله الرغائب  است .                     

رویا  محمدی  طلبه  پایه سوم

مرگ می خواهی برو گیلان

 در گیلان اگر شخصی فوت می کرد  برخلاف سنتی که در سایر  مناطق ایران است  برای مدت یک هفته تمام تسهیلات زندگی را  برای  بازماندگان  متوفی تدارک می دیدند  تا مزاحمتی مزید بر تالمات  روحی و سوگ عزیز از دسته رفته  احساس نکنند ، بدین ترتیب که همسایگان وبستگان متوفی چندین بار شام و ناهار تهیه دیده  به خانه ی عزادار می فرستادند  واز تسلیت گویندگان وعزاداران پذیرایی می کردند

مزاج چهره ها

تماشای هر صحنه ای  تاثیر مثبت یامنفی  درافراد دارد  برای  نمونه  :  تماشای  چهره  پدر ومادر وانسان های مومن  گرما بخش است  ، دیدن  انسان های  ناشکر  ، ظالم و کینه توز و بدجنس سردی  زا  وناامید کننده است  .

تماشای صفحات پر از حروف آسمانی  ، مثل قرآن ودعا گرم است  وموجب افزایش نور چشم است

 دیدن صفحات نفرت انگیز ، ظلم وجنایت ، سردی بخش است . تماشای صحنه های جنسی سودازاست  ، ابتدا موجب گرمی وتحریک می شود وسپس سردی می آورد ، به همین دلیل موجب سستی جسم وروح  می شود  .

تماشای چهرهنامحرم  و صحنه ی گناه به شدت سردو خشک است

اشک تمساح می ریزد

در گذشته معتقد بودند که غذا و خوراک تمساح به وسیله اشک چشمش تامین می شود  بدین  ترتیب  که هنگام  گرسنگی  به ساحل می رود ومانند جسد بی جان ، ساعت زیادی بر روی شکم  دراز  می کشد  .  دراین موقع  اشک  لزج ومسموم  کننده ای  از چشمانش  خارج  می  شود  که حیوانات  و حشرات  به طمع  تغذیه  بر روی  آن  می  نشینند . به علن  لزج بودن  اشک تمساح  نمی  توانند  از ان  دام  نجات  پیدا  کنند وبا  هر بار که  مقدار کافی  حیوان  و حشره  در دام  اشک تمساح می  افتند  ،  تمساح به یک  حمله آنها  را می  بلعد و مجددا برای  شکار کردن   طعمه های  دیگر  اشک می ریزد .