کنترل درآمد و مصرف در حکومت اسلامی

کنترل درآمد و مصرف

نظام اقتصادی اسلام نه همانند سرمایه داری، درآمد اقتصادی را از هر طریق و یا هر شرایط می‌پذیرد و نه همانند سوسیالیسم اجازه می‌دهد افراد در همان درآمد محدودشان هر کار که خواستند بکنند، بلکه به مقتضای (لتسئلن یومئذ عن النعیم) [1] و حدیث معروف پیامبر «یسئل یوم القیامة عن ماله من أین اکتسبه و فیما
أنفقه» درآمد و مصرف را هر دو سخت کنترل می‌کند.
در نظام اقتصاد اسلامی نه تنها مسئله از کجا آورده ای به صورت صحیح و جدی - نه شوخی و بازیچه همچون امروز- اجرا می‌شود، بلکه علاوه بر این، قانونی به عنوان در کجا مصرف کرده ای نیز در کنار آن هست؛ چرا که یک مسلمان حق ندارد اموال خود را هرگونه که خواست، بیهوده مصرف کند.

پی نوشت:
[1]: سوره تکاثر، آیه ۸.
منبع:بررسی فشرده ای پیرامون طرح حکومت اسلامی - ناصر مکارم شیرازی - صفحه ۳۶

الهی بودن از شاخصه های مهم حکومت برتر

الهی بودن حکومت مهدوی

خداوند متعال در نهاد انسان، فطرتی پاک و بی آلایش نهاده که او را به سمت کمال و تعالی سوق می‌دهد، انسان پس از اینکه در طول تاریخ مکاتب و قوانین گوناگونی را برای اداره جامعه تجربه کرده، به نتیجه ای نرسیده است! از این رو مشیت الهی بر این قرار گرفته است که بالاخره در پایان تاریخ سراسر سختی و پرفراز ونشیب، انسان به آسایش و راحتی تام و کامل برسد و براساس فطرت پاک خویش، به رهبری الهی اقتدا کند. این وعده ای است که خداوند متعال به بشر داده و به آن عمل خواهد کرد. او سرانجام حکومت‌های باطل را از بین برده، حکومت و اداره جامعه را به دست صالحان خواهد سپرد:
بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه [۱] ؛ «با حق بر سر باطل می‌کوبیم»؛ یمح الله الباطل [۲] ؛ «خداوند باطل را محو می‌کند»؛ إنّ جندنا لهم الغالبون؛ «جنود رحمان غالب و چیره اند».
براساس بیان قرآن کریم و شواهد متعدد تاریخی، فرجام نزاع حق و باطل، تشکیل حکومت عدل مهدوی در سراسر جهان ونابودی تمام جباران، ستمکاران، فراعنه و مفسدان تاریخ و حاکمیت صالحان خواهد بود.

پی نوشتها:
[۱]: انبیاء (۲۱)، آیه۱۸.
[۲]: شوری (۴۲)، آیه۲۴.
منبع:در اندیشه حکومت برتر - علی اصغر کیانی - صفحه ۱۲۰

آیاتی که به معرفی «انبیای صاحب حکومت» و شیوۀ حکمرانی آنان می‌پردازد.

آیاتی که به معرفی «انبیای صاحب حکومت» و شیوۀ حکمرانی آنان می‌پردازد:

۱.حضرت داود (علیه السلام)- قرآن کریم در سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۱، دربارۀ حضرت داود می‌فرماید: ]وَ آتاهُ اللهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ[؛ و خداوند به او فرمانروایی و حکمت عطا کرد و از آنچه می‌خواست به او آموخت.نیز دربارۀ او می‌فرماید: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطاب»[۱] و به حکومت او استواری بخشیدیم و به او حکمت و داوری عادلانه آموختیم.

۲. حضرت سیلمان (علیه السلام)- تصدّی حکومت و فرمانروایی حضرت سلیمان (علی نبیناوآله وعلیه السلام) اصلی ترین بخش از آیات مربوط به این پیامبر عظیم الشأن را به خود اختصاص می‌دهد؛ به عنوان نمونه در سورۀ [مبارکۀ ‘ص’]، از قول آن حضرت می‌خوانیم:«وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَأَنْتَ الْوَهَّاب»؛ [2] خدایا به من حکومتی عطا کن که پس از من شایستۀ کسی نباشد که تو بسیار بخشنده ای.و خداوند دعایش را مستجاب کرد و فرمود: «… هَذَا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِساب.» [3] به او گفتیم سلطنت و مُلک را به تو دادیم؛ تو خواه ببخش یا امساک کن…. [4]

۳.حضرت یوسف (علیه السلام)- در قرآن کریم، راز و نیاز یوسف صدیق را با خدای عالمیان، پس از رسیدن به فرمانروایی مصر چنین می‌بینیم: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیث… »؛ [5] پروردگارا به من حکومت عطا کردی و تأویل خواب آموختی؛ ای آفرینندۀ آسمانها و زمین! تو ولیّ و سرپرست من در دنیا و آخرتی؛ مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما!در سورۀ یوسف، آیات بسیاری به بیان شیوه‌های حکمرانی مردان الهی و ظرافت‌ها و اصول مدیریت دینی ایشان اختصاص یافته است.

۴.حضرت ابراهیم (علیه السلام)- داستان زندگی پرفراز و نشیب زندگی حضرت ابراهیم (علی نبیناوآله وعلیه السلام) و امتحانات سنگین الهی از مبارزۀ تمام عیار با بت پرستان در جوانی تا ذبح فرزند در کهنسالی در قرآن کریم مقدمۀ اعطای مسئولیت امامت و پیشوایی جامعه خوانده میشود؛ آنجاکه می‌فرماید:«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» [6] آنگاه که پروردگار ابراهیم را به پارهای از تکالیف آزمود و او آنها را به پایان رسانید [و از عهدۀ امتحانات به خوبی بر آمد]، به او خطاب شد تو را برای مردم «امام» قرار می‌دهیم.این واگذاری مسئولیتِ پیشوایی مردم به ابراهیم (علیه السلام)، پس از گذشت دورانی از پیامبری او بوده است؛ چون در نزول این عنایت الهی، ابراهیم (علیه السلام) از رسیدن این مسئولیت به فرزندان خود سخن می‌گوید، درحالی که در آیۀ ۳۹ سورۀ ابراهیم، از قول او گفته می‌شود که «شکر خدای را که در پیری به من اسماعیل و اسحاق را عطا فرمود» [7] … ازاین رو امامت و «مقام فرمانروایی» حضرت ابراهیم غیر از مقام رسالت و نبوت آن حضرت است. [8]

۵. دیگر انبیاء ابراهیمی- این مبحث را با گفتاری از فقیه متألّه حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)، پی می‌گیریم:«سلسلۀ انبیاء ابراهیمی که سالیان متمادی حکومت اسلامی [9] را عهده دار بوده اند و قرآن دربارۀ آنان می‌فرماید:«اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاء وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا» [10] نعمت خدا را بر خود متذکر شوید هنگامی که در میان شما، پیامبرانی قرارداد و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرارداد. [11]

خطوط کلی امامت و رهبری و اصول مهم سیاست و حکومت را از بنیان گذار کعبه و معمار مطاف و مهندس قبلۀ جهانی به ارث برده اند و حضرت ابراهیم نه تنها در سیرۀ خویش آنها را رعایت می‌نمود، بلکه در نیایش‌های خاص خود آنها را کاملاً مطرح می‌کرد و اجابت آنها را از خداوند درخواست می‌نمود.عصارۀ دعاهای آن حضرت، همان دو هدف مهم حکومت اسلامی است؛ یعنی خلیفة الله شدن انسان صالح سالک کوی کمال و تأسیس مدینۀ فاضله… » [12]-

در جای جای قرآن، ذکر دیگر انبیای الهی که امامت و فرمانروایی جوامع انسانی را به عهده گرفته اند، آمده است؛ به عنوان نمونه به آیۀ ۵۴ سورۀ نساء توجه فرمایید:«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً» [13] آیا به آنچه که خداوند از کرمش برمردم اعطا نموده، حسد می‌ورزند؟ ما به آلِ ابراهیم، کتاب و حکمت و حکومت عظیمی دادیم. [14]

از مرور آیات مربوط به اقدامات پیامبران می‌توان این طور فهمید که «زمامداری و رهبری سیاسی جامعه، در نبوّت مأخوذ است؛ چراکه با تعلیم و ارشاد تنها و بدون جهاد و دفاع و اقامۀ حدود و تنظیم روابط بین الملل و… جامعه هرگز نمی تواند به حیات دینی خود ادامه دهد… البته اِعمال زمامداری ممکن است در شرایطی خاص برای پیامبری مقدور نباشد؛ مانند رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در چند سال اول رسالت خود، از اِعمال مقام حکومت معذور بودند.

همچنین ممکن است در عصر پیامبری بزرگ که مسئولیت زمامداری جامعه برعهدۀ اوست، برخی دیگر از انبیای الهی، زیرمجموعۀ رسالت او باشند و فقط به سِمَت تبلیغ احکام دین منصوب گردند. مانند حضرت لوط (علیه السلام) که نبوّت او زیرمجموعۀ نبوت ابراهیم خلیل (علیه السلام) بود: «فَآمَنَ لَهُ لُوط» [15] و حکومت جدا نداشت و این هیچ محذوری را به همراه ندارد؛ زیرا نبوت چنین اشخاصی، شعاعی از نبوّت گستردۀ همان پیامبر بزرگ است که فرمانروای کل منطقۀ رسالت خود می‌باشد؛ بنابراین، هیچ نبوّتی بدون حکومت نیست؛ خواه به نحو استقلال باشد و خواه به نحو وابسته باشد؛ زیرا در مثال مزبور، جناب لوط با حکومت حضرت ابراهیم، زندگی سیاسی و اجتماعی خود و دیگران را در محیط مخصوص خویش اداره می‌نمود……

و اگر دربارۀ حضرت نوح و حضرت عیسی و برخی دیگر از انبیای الهی به صراحت مطلبی درباب حکومت و سیاست در قرآن کریم نیامده باشد، این عدم ِتصریح، دلیل بر نبودن حکومت نیست؛ بلکه از قبیل«وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْک» [16] است؛ یعنی همان گونه که برخی از انبیای الهی در طول تاریخ بشر بوده اند و به تصریح خودِ قرآن، نامی از آنان در قرآن نیامده است، همۀ ویژگی‌های هریک از انبیای نام برده شده در قرآن نیز ذکر نشده است. [17]

پی نوشتها:[۱]: ص، ۲۰.

[2]: ص، ۳۵.

[3]: ص، ۳۹.

[4]: آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)، سیره ی علمی و عملی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص۱۱۴.[5]: یوسف، ۱۰۱.

[6]: بقره، ۱۲۴

[7]: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاق

[8]: حضرت آیت الله العظمی سبحانی (حفظه الله تعالی)، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۵.

[9]: حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)، دربارۀ علت استفاده از عنوان حکومت اسلامی دربارۀ پیامبران دیگر ادیان در کتاب ولایت فقیه خود می‌فرمایند: چون «اسلام» تنها دین الهی است: ﴿ان الدین عندالله الاسلام﴾ (آل عمران، ۱۹) و هیچ دینی غیر از آن مرضی و مقبول خداوند نیست: ﴿وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ﴾ (آل عمران، ۸۵)، بنابراین، تنها آورد همۀ پیامبران الهی، همانا اسلام بوده و حکومت آنان نیز اسلامی بوده و می‌باشد. (ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۰۳)

[10]: مائده، ۲۰

[11]: ترجمۀ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی)

[12]: آنچه به آبادی، آزادی، امنیت، اقتصاد سالم و مانند آن برمی گردد، از اوصاف و شرایط مدینۀ فاضله است در آیاتی از قبیل ﴿رب اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق اهله من الثمرات﴾ (بقره، ۱۲۶) آمده است و آنچه به کمالهای انسانی برمی گردد که زمینه ساز خلیفه اللهی است در آیاتی از قبیل: ﴿وَاجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الأَصنام﴾ (ابراهیم، ۳۵) و ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولاً یتلوا علیهم آیاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکّیهم انک انت العزیز الحکیم﴾ (بقره، ۱۲۹) ذکر شده است. (آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)، اسلام و محیط زیست، ص۶۰ و ۶۱).

[13]: در اصول کافی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که دربارۀ آیۀ ﴿و اتیناهم ملکا عظیما﴾ فرمودند: «الملک العظیم ان جعل فیهم ائمه من اطاعهم اطاع الله و من عصاهم عصی الله؛ مقصود از ملک عظیم، این است که در میان آنان حاکم و پیشوایی قرار داد که هرکس آنان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هرکس آنان را مخالفت کند، خدا را مخالفت نموده است. » (کافی، ج۱، ص۲۰۶)

[14]: ترجمه از آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی).

[۱5]: عنکبوت، ۲۶.

[16]: نساء، ۱۶۴: و پیامبران بسیاری هستند که ماجرای آنان را برای شما بازگو نکرده ایم.

[17]: آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)، ولایت فقیه، ص ۳۳۱ و ۳۳۲.

منبع:مبانی، پیشینه و ادله اثبات مباحث به هم پیوسته «ولایت الهیه» ، «حکومت اسلامی » و «ولایت فقیه » -محمدرضا طاهری- صفحه۶۶

تفاوت ارتش حکومت اسلامی با حکومت‌های دیگر

تفاوت ارتش حکومت اسلامی با حکومت‌های دیگر

ارتش در حکومت اسلامی، نه همچون کشورهای امپریالیستی غرب و شرق در خدمت مقاصد توسعه طلبانه و تجاوزکارانه به حقوق دیگران و غارت سرمایه‌های آنهاست و نه همچون بسیاری از کشورهای جهان سوم در خدمت استبداد، حفظ پایه‌های قدرت دیکتاتورها، سلب آزادی‌ها و کوبیدن هر نوع جنبش ملی و مردمی، و نه حافظ منافع بیگانگان و ابرقدرت هاست.

هدف ارتش در حکومت اسلامی، منحصراً پاسداری از مرزها و استقلال و منافع و موجودیت کشور اسلامی است. پس پندارهای نادرست بعضی که خیال می‌کنند ارتش در نظام حکومت اسلامی از هم متلاشی می‌شود، درست نیست، بلکه این حکومت ارتشی نیرومند و قوی خواهد داشت و ارتشی مجهز به آخرین و قوی ترین سلاح‌ها و دارای همه امکانات و قدرت‌های مادی و معنوی.

با الهام از قرآن مجید که فرموده: (و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة… ترهبون به عدو الله و عدوکم)، هدف آن از قدرت تسلیحات و افزایش آگاهی رزمی و ورزیدگی جنگی سربازان، چیزی جز این نیست که دشمنان خدا و مردم را بترساند و آنان را بر جای خود بنشاند. بازدارنده باشد، نه مهاجم. آزادی بخش باشد، نه متجاوز. گلوله هایش به سینه دشمن فرو رود، نه دوست. پاسدار منافع خویش باشد، نه بیگانه. و سرانجام، ارتشی باشد در کنار مردم و دوش به دوش آنها، نه رویاروی آنها.

البته بر طبق تعلیمات اسلام، هنگام بروز خطر جدی تمام افراد مسلمان، اعم از مرد و زن، پیر و جوان، موظف اند اسلحه به دست گیرند و از مرزهای اسلام دفاع کنند. در آن زمان همه سربازند و به همین دلیل امروز آشنایی با انواع سلاح‌ها و مهارت کافی در طرز کاربرد آنها برای همه ضرورت دارد و مردم مسلمان به عنوان «مقدمه واجب» که یک اصل اساسی در اصول فقه اسلامی است، پیشاپیش باید در این زمینه آموزش کافی ببینند و به آمادگی لازم دست یابند.


منبع:بررسی فشرده ای پیرامون طرح حکومت اسلامی - ناصر مکارم شیرازی - صفحه ۳۱

پایدارترین حکومت‌ها

پايدارترين حكومت ها

پس از اين كه اهميت حكومت و تعريف آن روشن شد بايد ديد كدام نوع از انواع حكومت‌ها براى گسترش عدالت اجتماعى و حُسن اداره جامعه انسانى بهتر و پايدارتر است؟ آن چه مسلّم است و عقل و اعتبار هم آن را تأييد مى كند، اين است كه با دوام ترين و استوارترين حكومت ها، حكومتى است كه منشأ آن اعتقادات قلبى و پايه و اساس آن ايمان به خدا و قوانين دينى مردم باشد، زيرا اين حكومت، در سرزمين دل هاى مردم ريشه دارد و از چشمه سارهاى عواطف و احساسات دينى جامعه آبيارى مى شود.
قطعا بايد ادعا كرد اگر چنين حكومتى به دست شياطين و نااهلان، فاسد و خراب نشود، هميشه پايدار و جاويدان خواهد ماند، زيرا اين حكومت همان شجره طيبه اى است كه ريشه آن در اعماق دل‌ها ثابت و راسخ شده است، امّا ديگر حكومت‌ها هر چند با فريب و دغل كارى و به نام دموكراسى و صرف انتخاب مردم به وجود بيايد و ساخته و پرداخته نابغه ترين افراد بشر هم باشد، مادامى كه رنگ دينى و مذهبى نداشته باشد ثابت نخواهد ماند و دستخوش مخالفت‌ها و تفرقه و آفات خواهد شد، زيرا آن چه بقا دارد، همان وجهه خدايى است، امّا آن چه فقط وجهه مردمى و دموكراسى داشته باشد، بقايى ندارد.
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ؛ [۱]
آن چه نزد شما انسان‌ها است فانى شدنى است، ولى آن چه نزد خدا است باقى و جاودانه است.
به اعتقاد ما اين حكومت پايدار، تنها به اتّكاى اصل امامت و ولايت امكان پذير مى گردد، زيرا نظام حكومت الهى در اسلام، به نظام و حاكميت الهى باز مى گردد نه حكومت بشرى، و ترديدى وجود ندارد كه نظام الهى بهترين و كامل ترين و شايسته ترين نظام هاى اجتماعى است كه بشر آن را تجربه كرده است و تاريخ تمدن اسلامى آن را تأييد مى نمايد.

پی نوشت:

[۱]: سوره نحل، آيه ۹۵.

منبع:مبانی قرآنی حکومت دینی - علی محامد - صفحه۲۶