موضوعات: "حکومت اسلامی" یا "شاخصه های حکومت برتر"

ضرورت حكومت و ولايت از نظر روايات ​

 ضرورت حكومت و ولايت از نظر روايات

همان گونه كه بيان شد اسلام يك برنامه گسترده، جامع و كاملى را براى سعادت مادى و معنوى انسان آورده است و به وسيله پيامبر اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله به امت اسلامى ابلاغ شده و از آن جمله است موضوع نظام حكومتى و زمامدارى امت اسلامى كه جزء جدايى ناپذير آن است. اكنون مى گوييم اين نظام سترگ كه هدفش سعادت و كمال انسان است، به طور قطع داراى مسؤولى است كه عهده دار حفظ و حراست آن باشد تا كسانى نتوانند آن چه از دين نيست در آن وارد كنند و آن چه از دين است از آن كم كنند، و به اصطلاح در دين بدعت بگذارند و هم چنين عهده دار بيان دين و تفسير آن و نيز عهده دار و مسؤول اجراى احكام اسلام باشد، زيرا غيرمعقول است كه اين دين، نظام كاملى را ارائه كند و هيچ مسؤولى را براى بيان و تفسير آن و يا حفظ و حراست و اجراى آن معلوم نكرده باشد؛ همان گونه كه غيرمعقول است كه مسؤوليت اين سه بخش عظيم را برعهده همه افراد و آحاد مردم بگذارد و هر كسى مسؤول تفسير دين و يا اجراى احكام دين باشد، زيرا اگر اين امور به آحاد مردم واگذار شود، غير از هرج و مرج چيز ديگرى به بار نخواهد آورد و چنين چيزى قطعا خلاف عقل و رضاى خداى متعال است. اين مطلب از روايات فراوانى قابل استفاده است، اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: والامامة نظاما للامة [۱] ؛ يعنى خداوند متعال امامت و رهبرى امامان حق را وسيله نظم اين ملت قرار داده است. وقتى امامت نظم دهنده ملت است و خداوند آن را تعيين و فرض كرده، به طور قطع امام يگانه مسؤول دين است.
ابن ابى الحديد در شرح اين كلام مى گويد: علت اين كه امامت موجب نظم امت است، اين است كه هرج و مرج از اين ملت برداشته نمى شود و نيز رفع ظلم و ستم نمى شود، مگر اين كه حاكم قدرتمندى بر جامعه حاكم شود وگرنه تنها تقبيح كردن آن چه قبيح است و ترسانيدن مردم از عذاب آخرت نمى تواند مانع و جلوگيرى كننده زشتى‌ها و ستم‌ها باشد، بلكه بايد حاكم نيرومندى بر جامعه حكومت كند كه
آن چه مصلحت امت است را انجام دهد و به جامعه اسلامى نظم بدهد و ستم كار را منع نمايد و حق مظلوم را از ظالم بگيرد. [2]
خلاصه كلام اين است كه براى نظم و انتظام امور جامعه دو چيز ضرورت دارد:
۱. مقررات و قوانين جامع و كامل؛
۲. حاكمى كه بتواند آنها را به اجرا درآورد و از تعدى و تجاوز مفسدان جامعه جلوگيرى كند؛ يعنى جامعه به حاكم صالح و عادلى نيازمند است كه مردم را به صلاح و سداد دعوت كند و از مفسدان و ستمكاران جلوگيرى نمايد و تنها با اين دو امر مى توان نظم را در جامعه اسلامى برقرار و سعادت و كمال را براى انسان پايه ريزى كرد و اين موضوع، يقينى و ترديدناپذير است كه اسلام و آورنده آن اين مهم را رها نكرده و از آن غفلت نورزيده است.
بيان چند روايت در تصديق و تأييد مدعاى فوق خالى از لطف نيست. از جمله آن روايات، روايت فضل بن شاذان نيشابورى است كه از امام رضا عليه السلام نقل مى كند و شيخ صدوق آن را در كتاب ارزشمند علل الشرايع آورده است و امام خمينى رحمه الله نيز فرموده اند سند آن خوب است. [3]
فان قال قائل فَلِمَ جَعَلَ أُولِي الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ قِيلَ لِعِلَلٍ كَثِيرَةٍ مِنْهَا أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَعُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا يَتَعَدَّوْا ذَلِكَ الْحَدَّ تِلْكَ الْحُدُودَ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ يَكُنْ يَثْبُتُ ذَلِكَ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا بِأَنْ يَجْعَلَ عَلَيْهِمْ فِيهِ أَمِياً يَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّي وَ الدُّخُولِ فِيَما حُظِرَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَكَانَ أَحَدٌ لَا يَتْرُكُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَيْرِهِ فَجَعَلَ عَلَيْهِمْ قَيِّماً يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ يُقِيمُ فِيهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَام [4] ؛
اگر گفته شود چرا خداوند متعال اولى الامر را در قرآن معين فرموده است و به اطاعت آنان فرمان داده است؟ در جواب مى گوييم علل زيادى دارد؛ از جمله آنها اين است: از آن جا كه بندگان خدا در زندگى موظف شدند بر حدود و قوانين معينى زندگى كنند و مأمور شدند كه از آن حدود و قوانين الهى تعدى و تجاوز نكنند، زيرا تعدى از قوانين موجب فساد آنها مى شود و مسلم تجاوز نكردن از قوانين الهى در ميان مردم ثابت و پايدار نمى ماند، مگر اين كه خداوند يك فرد امينى را بر آنان حاكم سازد تا نگذارد آنان از حدود الهى تجاوز كنند و آن چه را كه خداوند ممنوع قرار داده، مرتكب شوند؛ چون اگر اين رهبر امين در ميان مردم نباشد هيچ فردى از لذت و منفعت طلبى نسبت به ديگرى دست برنمى دارد، بنابراين، خداوند متعال قيم و سرپرستى را بر آنها حاكم كرده است و آن را با نشانى خودش تعيين كرده است تا از فساد آنها را منع نمايد و نيز حدود و احكام الهى را در ميان آنان برقرار سازد.
وَ مِنْهَا أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَيِّمٍ وَ رَئِيسٍ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِي أَمْرِ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا فَلَمْ يَجُزْ فِي حِكْمَةِ الْحَكِيمِ أَنْ يَتْرُكَ الْخَلْقَ مِمَّا يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَيُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ يَقْسِمُونَ بِهِ فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ لَهُمْ جُمُعَتَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ يَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِم.
و از جمله آن علل اين است كه ما هرگز نيافتيم هيچ گروهى و هيچ ملتى از ملت هاى عالم كه بتوانند باقى بمانند و داراى زندگى باشند، مگر اين كه داراى قيّم و رئيسى باشند؛ چون چاره اى نيست براى آن‌ها در امر دين و دنياى آنان جز اين كه رئيسى داشته باشند؛ يعنى بدون رهبر و رئيس امكان زندگى اجتماعى را ندارند؛ پس از حكمت خداى حكيم جايز نيست كه خلق را از آن چه كه خود مى داند براى آنها ضرورت دارد رها سازد و براى آنان رئيس و رهبرى تعيين نكند، زيرا با وجود اين رئيس با دشمنان خود مى جنگند و نيز با وجود رئيس، درآمدها و ماليات كشورشان بين آنها قسمت مى شود و هر كسى به سهم خودش از بيت المال مى رسد و به وسيله همين رئيس است كه نمازهاى جمعه و جماعت در ميان آنها اقامه مى شود و از ظلم ستمكار جلوگيرى مى شود و از مظلوم و ستمديده حمايت مى شود.
و منها اللّه لو لم يجعل لهم اماماً حافظا مستودعا لدرست الملة و ذهب الدين و غيرت السنة و الاحكام و لزاد فيه المبتدعون و نقص منه الملحدون و شبّهوا ذلك على المسلمين لانّا قد وجدنا الخلق منقوصين محتاجين غير كاملين مع اختلافهم و اختلاف اهوائهم و تشتّت انحائهم فلو لم يجعل لهم قيّماً حافظا لما جاء به الرسول صلى الله عليه و آله لفسدوا على نحو مابيّنا و غيّرت الشرايع و السنن و الاحكام و الايمان و كان فى ذلك فساد الخلق اجمعين [5] ؛از جمله علل نياز انسان به امام و رهبر دين، اين است كه اگر خداوند متعال براى ملت اسلام رهبر و سرپرست امينى را تعيين نكند كه حافظ و نگهبان دين خدا و نيز امانت دار مردم باشد، به طور قطع ملت نابود و دين الهى از ميان مى رود؛ چون دشمنان، سنت و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و احكام دين را تغيير مى دهند و نيز بدعت گذاران به نفع خودشان چيزى را در اسلام زياد مى كنند و ملحدان و دشمنان خدا چيزى را از دين خدا كم مى كنند و بر مسلمين آن را مشتبه مى كنند، چون يافتيم كه اين مردم ناقص و نيازمند و غيركامل مى باشند.
علاوه اين كه مردم در زندگى اجتماعى اهل اختلاف اند؛ چون هوا و هوس در آنها مختلف است و گرفتار تشتت آرا هستند و اگر خداى متعال براى آنان قيّم و سرپرستى را تعيين نكند كه حافظ و نگهبان احكامى باشد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آورده است، قطعا اين ملت فاسد و تباه مى شوند و نيز شرايع و احكام خدا و سنن پيامبر صلى الله عليه و آله دست خوش تغيير و تحريف مى شود و نيز بر اثر نبودن امام و رهبر ايمان مردم از بين مى رود و در نتيجه همگى گرفتار فساد مى گردند. نيز در نهج البلاغه آمده است:
فرض اللّه الايمان تطهيرا من الشرك… و الإمامة نظاما للامة؛ [6]
خداوند ايمان به خودش را وسيله پاكى از شرك و امامت و رهبرى را وسيله نظم براى امت اسلام قرار داده است؛ چون نظم براى امت ضرورت دارد، امامت هم ضرورت دارد.
و در خطبه معروف فاطمه زهرا عليهاالسلام آمده است:
و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا لما للفرقة؛ [7]
فاطمه زهرا فرمودند: خداوند، اطاعت ما را موجب نظم امت و بقاى ملت اسلام و نيز امامت و رهبرى ما خانواده را موجب جلوگيرى از تفرقه قرار داده است.
روايات در اين زمينه فراوان است. در اين جا به همين مقدار بسنده مى گردد. مضمون همه روايات اين است كه اسلام هم فلسفه حكومت دارد و هم خداوند براى مردم در تمام زمان‌ها حاكم و رهبر معين كرده است و ممكن نيست خداى متعال خلق را بدون امام و رهبر رها سازد، زيرا مردم هم نيازمند به برنامه حكومتى هستند و هم نيازمند به حاكم عادل و صالح و اگر امام و رهبر نداشته باشند، از هم مى پاشند و مندرس مى شوند و دين خدا نيز از بين مى رود، زيرا هم بدعت گذاران در دين بدعت گذارى مى كنند و چيزى كه از دين نيست، طبق هواى نفس داخل دين مى كنند و هم ملحدان و كافران چيزهايى را به نفع خودشان از دين كم مى كنند.
علاوه اين كه وقوع اختلافات و فتنه اى كه بر اثر هواهاى نفسانى در ميان آنها واقع مى شود، ملّت اسلام را نابود مى كند و تنها كسى كه مى تواند مانع اين اختلافات شود، حاكم صالح الهى است كه از جانب خداوند تعيين شود. تا اين جا خلاصه مباحث اين بود كه اسلام برنامه حكومتى دارد و در هر زمان واجب است حكومت دينى تشكيل گردد و فرقى هم ميان زمان حضور پيامبر و امام معصوم و زمان غيبت وجود ندارد؛ چون فرض به سعادت و كمال رسيدن انسان، بدون فرض تشكيل حكومت دينى، خيالى واهى است و در صورت عدم تحقق حكومت دينى، احكام اسلام تعطيل مى ماند و اين در حالى است كه ما قائل به ختم نبوت، جامعيت و كمال دين و ابديت و جهان شمولى احكام نورانى دين اسلام مى باشيم.

پی نوشتها:

[۱]: بحار؛ ج ۶، ص ۱۶۰ و غرور الحكم، ص ۱۷۶.

[2]: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۹۰.

[3]: امام خمينى، كتاب البيع، ج ۲، ص ۴۶۳.

[4]: علل الشرايع ؛ ج ۱، ص ۲۵۱.

[5]: عيون اخبار؛ ج ۲، ص ۱۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۶۰.

[6]: نهج البلاغه، حكمت ۲۵۲.

[7]: كشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱.

منبع:مبانی قرانی حکومت دینی -  علی محامد- صفحه۴۰

مبارزه با ثروت اندوزی در نظام اقتصادی اسلام

مبارزه با ثروت اندوزی

در نظام اقتصادی اسلام هیچ گاه جامعه بین دو قطب ثروتمند و فقیر تقسیم نخواهد شد و این مسئله از طریق به کارگیری قوانین مختلف اسلامی در زمینه احتکار، ربا، کنز، اجرای کامل مالیات‌های اسلامی و کمک گرفتن از مبانی معنوی و مذهبی تحقق می‌یابد. همچنین حکومت اسلامی اختیارات وسیعی در تمام زمینه‌ها از جمله کنترل ثروت دارد که به هنگام لزوم برای حفظ نظام جامعه می‌تواند از آن استفاده کند. اصولاً اقتصاد اسلامی چون با ایمان به خدا و مسائل اخلاقی و عاطفی آمیخته است، رنگ دیگری دارد.
در این مکتب طبق اصل «کفاف و عفاف» (درآمد به اندازه کفایت و نیاز)، همه خواهان زندگی آبرومندانه اند و نه بیشتر، و آزمندیهایی که سبب می‌شود یک انسان میلیاردها ثروت را یدک بکشد و در هر گوشه و کنار کشور مالک زمین‌ها و کاخ‌ها گردد، کاری جنون آمیز و غیر انسانی محسوب می‌گردد. در قرآن مجید بعضی از این گونه افراد به بیماران شکم گنده و مصروعی تشبیه شده اند که قادر به کنترل خویشتن نیستند.
تشکیلات بیت المال در نظام حکومت اسلامی، و اموال بخش عمومی، و خصوصی، و اقسام مالیات‌ها و اختیاراتی که حکومت برای وضع مالیات‌های فوق العاده در مواقع ضروری دارد نیز بحث‌های جداگانه ای است که شرح این مباحث از حوصله این مجال کوتاه خارج است.

منبع:بررسی فشرده ای پیرامون طرح حکومت اسلامی - مبارزه با ثروت اندوزی - صفحه ۳۶

آموزش و پرورش در حکومت اسلامی


آموزش و پرورش و فرهنگ

در حکومت اسلامی درهای علم و دانش، در تمام مراحل و سطوح، به روی همه مردان و زنان گشوده است و هیچ قید و شرطی ندارد، جز اینکه باید محیط تحصیل از هر نظر پاک باشد و دختران و پسران بتوانند در محیطی سالم و پاک از هر گونه آلودگی اخلاقی، با رعایت موازین اسلامی به تحصیل پردازند.
شاید تعجب آور باشد که بگوییم تحصیل کردن در تمام رشته‌های علمی، اعم از طب، کشاورزی، اقتصاد، حقوق سیاسی و اجتماعی و تخصص یافتن در تمام صنایع مورد نیاز جامعه اسلامی، فریضه حتمی و واجب کفایی است. به عبارت دیگر، بر جوانان واجب است که تا سر حد خودکفایی کامل در تمام این رشته‌ها سرمایه گذاری فکری کنند و از مغزهای وارداتی بی نیاز شوند. در غیر این صورت در پیشگاه خدا و اسلام مسئولیت دارند و در این زمینه فقهای اسلام اتفاق نظر دارند.
بر این اساس جوانان می‌توانند بر این امر تکیه کنند که تحصیل آنان عبادتی بزرگ، فریضه ای الهی و مسئولیتی مذهبی است.
اسلام در آیات مختلف قرآن، مسلمانان را از وابستگی به دیگران بازداشته است و پیامبر اسلام صریحاً به آنها که طفیلی گرایی را برای خود پذیرفته اند، لعن فرموده و آنها را دور از رحمت خدا شمرده است.
اسلام به مغزهای متفکری که برای اندوختن ثروت بیشتر، برادران مسلمان خود را رها کرده، و راهی دیار بیگانه شده اند، شدیداً اخطار می‌کند که آنها مسلمان واقعی نیستند؛ چون مسلمان واقعی کسی است که هر صبحگاهان به مشکلات جامعه اسلامی بیندیشد، نه فقط به منافع شخصی و ثروت خویش.
در حکومت اسلامی نه فقط تحصیل کردن بر همه واجب است و برنامه تحصیلات اجباری به دقت اجرا می‌شود، بلکه تعلیم دادن را نیز بر تمام آنها که قدرت تعلیم دارند، چنانچه جامعه به معلم نیازمند باشد، واجب می‌شمرد و فقهای ما همواره به آیه نفر از قرآن، احادیث اسلامی، و قاعده فقهی «لزوم حفظ نظام» در این زمینه استدلال کرده اند.
در حکومت اسلامی ثروت‌های عظیم کشور باید صرف توسعه دانشگاه‌ها و مدارس شود تا احتمال قبولی در کنکور دانشگاه فی المثل مانند احتمال قبولی در قرعه کشی بخث آزمایی و برنده شدن یک اتومبیل پر از اسکناس نباشد. بیت المال اسلامی اجازه نمی دهد که سرمایه‌های عظیم در راه جشن‌های وقیح و رسوایی به نام «جشن هنر» مصرف شود، اما از سیصد هزار شرکت کننده در کنکور دانشگاه، فقط سی هزار تن به درون این دژ افسانه ای راه یابند و بقیه سرگردان شوند یا راهی دیار بیگانه.
حکومت اسلامی وظیفه دارد مقدمات این واجب دینی یعنی تحصیل در تمام سطوح و مراحل مورد نیاز جامعه را، برای همه افرادی که توانایی مالی نداشته باشند، از بیت المال تهیه کند و هرگز مسابقه تسلیحاتی کمرشکن را تحمل نمی کند؛ هرچند خوشایند قدرت‌های بزرگ اسلحه فروش جهان نباشد.
مورخان معروف نوشته اند پیامبر اسلام برای آزاد ساختن اسیران جنگی بدر، بعضی را ملزم به پرداختن پولی کرد و بعضی را به دادن مقداری اسلحه، اما به آنها که سواد داشتند، دستور داد هر اسیر به ده کودک مسلمان، خواندن و نوشتن بیاموزند تا آزاد شوند؛ یعنی سلاح دانش، برتر از پول و اسلحه است.

منبع:بررسی فشرده ای پیرامون طرح حکومت اسلامی - ناصرمکارم شیرازی - صفحه ۳۲.

کنترل درآمد و مصرف در حکومت اسلامی

کنترل درآمد و مصرف

نظام اقتصادی اسلام نه همانند سرمایه داری، درآمد اقتصادی را از هر طریق و یا هر شرایط می‌پذیرد و نه همانند سوسیالیسم اجازه می‌دهد افراد در همان درآمد محدودشان هر کار که خواستند بکنند، بلکه به مقتضای (لتسئلن یومئذ عن النعیم) [1] و حدیث معروف پیامبر «یسئل یوم القیامة عن ماله من أین اکتسبه و فیما
أنفقه» درآمد و مصرف را هر دو سخت کنترل می‌کند.
در نظام اقتصاد اسلامی نه تنها مسئله از کجا آورده ای به صورت صحیح و جدی - نه شوخی و بازیچه همچون امروز- اجرا می‌شود، بلکه علاوه بر این، قانونی به عنوان در کجا مصرف کرده ای نیز در کنار آن هست؛ چرا که یک مسلمان حق ندارد اموال خود را هرگونه که خواست، بیهوده مصرف کند.

پی نوشت:
[1]: سوره تکاثر، آیه ۸.
منبع:بررسی فشرده ای پیرامون طرح حکومت اسلامی - ناصر مکارم شیرازی - صفحه ۳۶

الهی بودن از شاخصه های مهم حکومت برتر

الهی بودن حکومت مهدوی

خداوند متعال در نهاد انسان، فطرتی پاک و بی آلایش نهاده که او را به سمت کمال و تعالی سوق می‌دهد، انسان پس از اینکه در طول تاریخ مکاتب و قوانین گوناگونی را برای اداره جامعه تجربه کرده، به نتیجه ای نرسیده است! از این رو مشیت الهی بر این قرار گرفته است که بالاخره در پایان تاریخ سراسر سختی و پرفراز ونشیب، انسان به آسایش و راحتی تام و کامل برسد و براساس فطرت پاک خویش، به رهبری الهی اقتدا کند. این وعده ای است که خداوند متعال به بشر داده و به آن عمل خواهد کرد. او سرانجام حکومت‌های باطل را از بین برده، حکومت و اداره جامعه را به دست صالحان خواهد سپرد:
بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه [۱] ؛ «با حق بر سر باطل می‌کوبیم»؛ یمح الله الباطل [۲] ؛ «خداوند باطل را محو می‌کند»؛ إنّ جندنا لهم الغالبون؛ «جنود رحمان غالب و چیره اند».
براساس بیان قرآن کریم و شواهد متعدد تاریخی، فرجام نزاع حق و باطل، تشکیل حکومت عدل مهدوی در سراسر جهان ونابودی تمام جباران، ستمکاران، فراعنه و مفسدان تاریخ و حاکمیت صالحان خواهد بود.

پی نوشتها:
[۱]: انبیاء (۲۱)، آیه۱۸.
[۲]: شوری (۴۲)، آیه۲۴.
منبع:در اندیشه حکومت برتر - علی اصغر کیانی - صفحه ۱۲۰

1 3 4